نقد فیلم قانون مورفی؛ تعقیب و گریز کمدی-فانتزی از نوع ایرانی
رامبد جوان دوست دارد که به سینمای ایران کمک کند و تلاش میکند که سینمای اکشن را وارد وادی سینمای کشور کند. او این تلاش را برای اولین بار در فیلم نگار انجام داد و توانست با ساخت نگار، یک فیلم با سوژهای خاص نسبت به سایر آثار ایرانی بسازد و رگههایی از اکشن هم در آن جاری سازد. نگار نتوانست آنچنان که باید موفق شود ولی در کل فیلمی متفاوت با دیگر آثار سینمایی این روزها بود و نشان داد که رامبد جوان حاضر است ریسکهایی را به جان بخرد و فیلمی متفاوت خلق کند. اما بخت و اقبال نه چندان خوب نگار در گیشه، باعث شد که رامبد جوان از بلندپروازیهای خود کم کند و تصمیم بگیرد که این بار ایدههایش را در قالب یک فیلم کمدی به سینمای ایران تزریق کند. در مطلب نقد فیلم قانون مورفی میخواهیم بدانیم که آیا تزریق کمدی فانتزی با آن ایدهآل رامبد جوان ترکیب مانوسی داشته و یا شکست خورده است؛ با روزیاتو همراه باشید.
فیلم قانون مورفی یک اثر کمدی فانتزی است که برخلاف اثری چون تهران لسآنجلس، واقعا رنگ و بوی فانتزی را به خود میگیرد و تا حدی به اصول این ژانر پایبند است. قانون مورفی اما در بخش کمدی خود زیادی به بیراهه میرود و در لحظاتی کنترل فیلم از دستان کارگردان خارج میشود. فیلمنامهای که رامبد جوان برای قانون مورفی در نظر گرفته اصلا به شسته و رفتگی فیلم قبلی او یعنی نگار نیست و پر از حفره و مشکل است. کمدی که رامبد جوان در فیلمش قرار داده در بسیاری مواقع به لودگی میرسد و در لحظات معدودی میتواند اصالت کمدی فانتزی بودن خود را نگه دارد و به سخیف بودن نرسد.
قانون مورفی از یک صحنه تعقیب و گریز آغاز میشود که در نوع خود بینظیر است و به جرات میتوان گفت که مانند آن را تاکنون در سینمای کشور ندیدهاید. همین چند دقیقه ابتدایی فیلم، آنچنان کوبنده و هالیوودی شروع میشود که توقع تماشاگر از فیلم بسیار بالا میرود. امیر جدیدی در نقش پلیسی دست و پا چلفتی فرو رفته که با کمک یکی از همکارانش در تعقیب دلقکی در یک ماشین عجیب و غریب هستند و در نهایت مابین تیراندازی تیم پلیسی و این دلقک مزدور، بازیگر مشهور ایرانی یعنی مهناز افشار به دست پلیس دست و پاچلفتی داستان گلوله میخورد. از همین رو رییس پلیس، او را اخراج میکند ولی در همین بین دوست صمیمی این پلیس نگون بخت به او زنگ زده و از او میخواهد که برای پیدا کردن دختر ۸ سالهاش که توسط عدهای ناشناس دزدیده شده به شمال کشور بیاید.
فرخ (همان پلیس نگون بخت) تصمیم میگیرد علی رغم اخراج شدن، به کمک دوستش برود چرا که شدیدا به پول نیاز دارد. او بعد از رسیدن به شمال متوجه میشود که عملا هیچ سرنخی از دزدان وجود ندارد و آن دو تصمیم میگیرند در قالب یک زوج کارآگاه، رد پای دختر ربوده شده را بیابند. ماجرای این زوج عجیب و غریب به مکانها و افراد گوناگونی ختم میشود و فرخ در تمام این مدت توهم این را دارد که قانون مورفی در زندگیاش مستولی شده است؛ قانونی که بر اساس آن همه چیز بدشانسی و بداقبالی است و زندگی روی دور نحس و بد خود افتاده است.
امیر جدیدی و امیر جعفری در قالب زوج اصلی این فیلم کمدی فانتزی ظاهر شدند و همین موضوع به نوبه خود برای سینمای ایران نوآوری محسوب میشود. یک زوج پلیسی کمدیکار ایرانی را به شخصه در هیچ فیلمی به یاد نمیآورم و بازی و نقش آنها به شدت یادآور برخی از فیلمهای هالیوودی است. امیر جدیدی که ستاره این روزهای سینمای ایران به شمار میرود با قانون مورفی، بازی خود در سینمای کمدی را محک زده و باید اعتراف کرد که او نتوانسته از این امتحان سربلند بیرون بیاید. جنس بازی و نوع بازیگری جدیدی در نقش کمدیاش جالب از آب در نیامده و بازیهایی که با میمیک صورت خود و چشمانش هم میکند، بیشتر از آنکه به نقش آفرینی درست او کمک کنند، بازی او را مصنوعی جلوه میدهند. او نمیتواند یک کاراکتر کمدی خوب (یک پلیس دست و پا چلفتی) را به تصویر بکشد و رفته رفته در فیلم جا میافتد و هرچه به آخر فیلم نزدیکتر میشویم، بهتر در نقشش فرو میرود.
اما در کنار امیر جدیدی، امیر جعفری را داریم که برخلاف همبازیاش توانسته نقش خود را به درستی از آب در بیاورد. او که کمی تا قسمتی شبیه به نقش فیلم اکسیدان خود را بازی میکند، توانسته به خاطر هیبت درشتی که دارد نقش خودش را جذاب به تصویر بکشد و به نظر میرسد که هیچکس به جز او نمیتوانست در قالب این نقش فرو برود. جعفری نقش را از آن خود کرده است و این موضوع یعنی اتمام حجت یک بازیگر در فیلم سینمایی.
دیگر بازیگران فیلم اما افرادی هستند که از دنیای تلویزیونی خندوانه پا به این فیلم گذاشتهاند و رامبد جوان خواسته که به تیم خود در این مجموعه محبوب تلویزیونی لطفی بکند و نقشهای کوتاهی را برای آنها در نظر گرفته است. خود رامبد جوان هم البته حضور کوتاهی در فیلم دارد که به طرز شگفتی مسخره و بد بوده به طوری که میتواند به تنهایی فیلم را چند سطخ به تزلزل بکشاند. کاراکتری که رامبد جوان بازی میکند، به جز عربده زدن و زبان درازی کردن و لوده بازی چیزی از پیش نمیبرد و یک تنه با هجو نشان دادن کاراکتر منفی ماجرا، فیلمنامه را به سخره میگیرد. رامبد اما فقط در این موضوع به بیراهه نرفته و جاده خاکیهایی که در طول فیلم به آن میرسد، آنقدر زیاد و پر پیچ و خم است که فرار از آنها چندان آسان نیست.
فیلم قانون مورفی را باید از دو حیث بررسی کرد تا انصاف و عدل درباره آن رعایت شود، یکی محتوا و یکی فرم. محتوایی که قانون مورفی ارائه میکند، صرفا یک محتوای سرگرم کننده آبدوغ خیاری است که هیچ هدفی در آن نهفته نشده و صرفا داستانی برای سرهمبندی کردن فیلم نوشته شده است. میتوان به جرات ادعا کرد که فیلمنامه یک ایده خام بوده و هر کس ایدهای از خود داده و تا جای امکان تمامی ایدهها هم در بطن فیلم کنجانده شده است. خیلی از این ایدهها هم وامدار آثار اروپایی بوده و کپی ناقصی از فیلمهایی چون سریع و خشن و اره و شهر گناه و… است. شاید اگر فیلم رویهای را پیش میگرفت و با هجویه کردن آثار هالیوودی شوخیهایش را پیش میبرد، بیشتر جالبتر از آب در میآمد تا اینکه کپی ناقصی از آنها ارائه کند و با دیالوگهایی مصنوعی و بیمفهوم داستانش را پیش ببرد؛ ضمن اینکه بسیاری از این صحنهها و سکانسها برای پیشروی داستان غیر ضروری به نظر میرسد و مخاطب با خود یک سوال «خب که چه؟» همیشه به همراه دارد.
در کنار سوال «خب که چه؟» پرسش دیگری همچون «چطور شد اینجوری شد؟» هم گاهی به مغز تماشاگر رسوخ میکند و فیلمنامه ترجیح میدهد بدون دادن توضیحات اضافی، داستان غیر منطقی خودش را پیش ببرد و خودش را جدی نگیرد. البته بازی رامبد جوان و برخی چشمههایی که در فیلمش آمده (همانند سکانسهای رقص و بزن بکوب) کاملا مشخص میکند که او از ابتدای امر هم تصمیم نداشته که خودش و فیلمش را جدی بگیرد و یک دورهمی ساخته که انصافا میتواند لبخند را در برخی صحنهها بر لب تماشاگرش بنشاند.
اما فیلم قانون مورفی در بخش فرم قابل ستایش و احترام است و موضوعش کاملا با محتوا سوا میشود. رامبد جوان خوب درس کارگردانیاش را پس داده و ارشا اقدسی، بدلکار مشهور کشورمان که از شاگردان پیمان ابدی به حساب میآید و در چندین اثر هالیوودی از جمله فیلمهای جیمز باند هم حضور پررنگ داشته، نقش پررنگی در روایت فیلمنامه داشته است. تاثیر ارشا اقدسی روی تک تک صحنههای اکشن به طور محسوس پیداست و او در کنار خلاقیت و ریسک پذیری رامبد جوان توانسته کار فنی فیلم را به خوبی پیش ببرد. جلوههای ویژهای که برای فیلم در نظر گرفته شده و انجام شده به زیبایی صورت گرفته و بالاتر از استانداردهای سینمایی رایج ایران است.
بیشتر از جلوههای ویژه شاهد صحنههای تعقیب و گریز متعددی در قانون مورفی هستیم که تا پیش از این در سینمای ایران به چشم نمیخورد. تیم سازنده فیلم هر سه نوع تعقیب و گریز ماشینی، پیاده و قایقرانی را وارد فیلم خود کرده و یک اثر جیمزباندی را به خورد مخاطب میدهد و باید اذعان داشت که در هر سه این سکانسها میتواند به خوبی گلیم خود را از آب بیرون بکشد. البته صحنه تعقیب و گریز پیاده در بازار شمال کشور، میتواست به مراتب بهتر شود و اگر دوربین عاشق حرکات پارکور نهچندان قوی بدلکار نقش دختر پارکورکار نمیشد، با صحنه زیباتری روبرو بودیم. استفاده از هلیشاتها و طراحی صحنه خوب و قوی همه و همه دلالت بر این دارد که رامبد جوان کار کارگردانی خود از لحاظ فنی را خوب بلد است. به همه این موارد باید تدوین تند و سریع (که با ذات فیلم جور در میآید) و انتخاب موسیقی هوشمندانه هم اضافه کنید و مطمئن باشید که فیلم از لحاظ بصری و سمعی میتواند هر تماشاگری را راضی نگهدارد و در برخی صحنهها مانند چپ کردن وانت کامیون هندوانه، مخاطب را به شگفتی وادارد.
فیلم قانون مورفی در یک توازن عجیب و غریب قرار دارد و قضاوت درباره خود را یک کار بسیار سخت کرده است. از یکسو نمیتوان جاهطلبی و خلاقیت کارگردان و تیم سازنده را نادیده گرفت و صحنههای اکشنی که آنها خلق کردند را بیهوده نامید و از سوی دیگر میتوان به بازیگری نقش اصلی و فیلمنامه پر ایراد و سطحی فیلم هم رگبار ایراد را شلیک کرد. اینجاست که به جمله معروفی در باب سینما برمیخوریم که نمیتوان بدون یک فیلمنامه خوب یک اثر سینمایی درخور توجه ساخت و اهمیت فیلمنامه بیش از پیش نمایان میشود. هر چقدر هم که ارفاق کنیم و راه بیاییم که فیلمنامه در اثری چون قانون مورفی جایگاهی ندارد، نمیتوان از مشکلات ریز و درشت آن گذشت کرد.
قانون مورفی به مثابه یک سلسله کلیپهای کوتاه و طولانی است که بر اثر یک پیرنگ داستانی بی روح و مرده به هم چسبیدهاند و در لحظاتی گر میگیرند و در اکثر لحظات با مشکلات ریز و درست دست و پنجه نرم میکند. با این حال فیلم قانون مورفی فیلمی سرگرم کننده است که از آثار کمدی سخیف این روزهای سینمای ایران نیم سر و گردن (نه یک سر و گردن!) بالاتر است و میتوان با آن دو ساعت وقت گذراند، ولی قطعا مخاطب هوشمند سینما افسوس میخورد که چرا این جلوههای بصری در قالب یک اثر قوی و محکمتر به کار نرفته است. راستش برای سینمای ایرانی زود است که چنین نمونهها و جاهطلبیها را در یک اثر کمدی فانتزی پیادهسازی کند و اگر هالیوود این کار را در برخی مواقع انجام میدهد (نمونهاش فیلمهای ۲۱ Jump Street) برای این است که سینمای اکشن و بزن بهادر آنها به بلوغ کافی رسیده است.
در کل نمیتوان به رامبد جوان خیلی خرده گرفت، او سعی کرد با نگار وارد نوع جدیدی از سینما شود و پس زدن نسبی فیلم توسط مخاطبین، او را مجبور کرده که رو به ژآنر بفروش و مورد علاقه تماشاگران ایرانی بیاورد، یعنی فیلم کمدی با اسانس سخیف. اما میتوان امیدوار بود که سطح توقع تماشاگران ذره ذره بالاتر برود و کارگردانان همراه با این رویش، بلوغ فیلمهای خود را تجربه کنند. قانون مورفی دریچهای نو به سینمای ایران است که پای بسیاری از مسائل تکنیکی را وارد سینمای کشورمان میکند، ولی این میوه شیرین و خوشمزه و آبدار، هسته تلخ و بدمزهای دارد.
نوشته نقد فیلم قانون مورفی؛ تعقیب و گریز کمدی-فانتزی از نوع ایرانی اولین بار در روزیاتو پدیدار شد.