برترین بازیهای سال 2018 از دید پردیسگیم
همانطور که وعده داده بودیم، به مانند هر سال قصد داریم با فرمت و ساختار کلاسیک پردیسگیم، برترین بازیها و تجربیات گیمینگ خود از سال 2018 را برای شما همراهان عزیز پردیسگیم به اشتراک بگذاریم. اکنون با قسمت اول از برترینهای سال 2018 همراه شما هستیم 😉
نامزدهای بهترین بازیهای سال 2018 از دید پردیسگیم
امسال محل تلاقی دو اتفاق خوشآیند و منفی بود، خوشآیند از این لحاظ که خوشبختانه امسال به لطف عوامل مختلفی همچون جا افتادن کنسولهای نسل هشتم و اقبال روز افزون تولیدات مستقل یکی از پربارترین سالهای گیمینگ دهه اخیر به حساب میآمد و میزان تنوع و کیفیت تجربیات تا اندازهای بالا بود که صرف انتخاب نامزدهای هر بخش ساعات زیادی را از تیم تحریریه به خود اختصاص داد.
منفی از این لحاظ که متاسفانه امسال شاید یکی از بدترین سالها برای گیمرهای ایرانی از دید تجربه بازیهای جدید بود و دلیل آن هم چیزی جز افزایش سرسامآور قیمت دلار نیست، امری که عملا موجب گشت یکی از بدیهیترین و سادهترین کارهای که هر علاقهمندی در هر کجای جهان آنرا انجام میدهد، برای اکثریت گیمرهای ایرانی به یک امر دشوار و بعضا دست نیافتنی تبدیل شود، یعنی خرید بازی!
در این مطلب ما به جمعبندی این تجربیات مثبت و منفی و معرفی برترین بازیهای سال میپردازیم. با بخش اول از برترین بازیهای سال 2018 از دید پردیسگیم همراه باشید؛ در بخش اول برندگان تمامی ژانرها و رشتهها مشخص میشوند و فردا در همین ساعت، شاهد معرفی بهترین بازی سال 2018 از دید پردیسگیم خواهیم بود 😉
بهترین بازی سال با مدل عرضه مستقل بدون در نظر گرفتن شهرت و بودجه ساخت
Celeste
Dead Cells
GRIS
The Return of Obra Dinn
The Messenger
برنده نهایی: Celeste
علی قربانی: اولین دقایق تجربهام از Celeste را هیچگاه فراموش نمیکنم. ورودم با موسیقی اسرارآمیزی همراه بود و سفری که از همان ابتدا شبیه به سفرهای قبلی نبود. پلچوبیای که به محض عبور از آن فرو میریزد، پیرزنی که خبر از خطری بزرگ در ادامه مسیر میدهد و همه اینها در کنار یکدیگر، از همان ابتدا عزمم را برای به پایان رساندن این سفر جزم کردند. مکانیزمهای گیمپلی ساده هستند و تسلط بر آنها وقت کمی را میطلبد. سختی بازی اما، نشات گرفته از غرور و بیدقتی بازیکنان به جزییات است. اینکه Madeline سقوط میکند و مجبور به شروع دوباره است، فقط و فقط به خود بازیکن بازمیگردد. شاهکار Celeste در ارایه یک ترکیب معرکه است. موسیقی در کنار طراحیهنری، گرافیک پیکسلی و گیمپلی ساده اما چالشبرانگیز، معجونی نفسگیر است و شما را برروی صندلیهایتان میخکوب میکند. نقش بازیکن در طول مسیر بیش از کنترل کردن صرف Madeline است و فتح کوهستان به تدریج تبدیل به انگیزه شخصی وی میشود. Celeste عنوانی مستقل به قامت یک AAA است. جاهطلب، زیادهخواه و سیریناپذیر شاید بهترین القاب برای بازی باشد. عنوانی که هیچگاه سازندگانش محدودیتی برای خودشان طرح نکردند و از حداقلها بهترین استفاده را بردند. یک تجربه بینظیر که از چهارچوبهای معمول عناوین مستقل بیرون میزند و تلاش میکند تا با ساختارشکنی، حتی آنهایی که خودش ساخته، تجربهای جدید خلق کند. در Celeste محدودیت هیچگاه معنایی نداشته و اگر موفق نیستید، شاید کافیست تا نگاهتان را عوض کنید.
بهترین بازی سال، در مقیاس عناوینی که بیسروصدا آمدند و هیچکس با کیفیت و زیبایی آنها آشنا نشد
CrossCode
FAR: Lone Sails
Minit
Tetris Effect
Unavowed
برنده نهایی: CrossCode
پرهام آقاخانی: اگر بخواهیم خیلی صادقانه صحبت کنیم، تمام بازیهای منتخب، شانس انتخاب به عنوان بهترین بازی این بخش را داشتند؛ اما در نهایت این عنوان شایستهی CrossCode بود که موفق به جلب نظر اکثریت شد. این بازی عنوانی است که برای بیش از 3 سال در حال ساخت بوده و تازه همین امسال بود که بالاخره از فاز Steam Early Access خارج شد؛ ولی علیرغم تمام شایستگیها و همچنین فروش مناسبش، کمتر کسی در موردش حرف میزند. CrossCode در واقع یک بازی است داخل یک بازی دیگر! در دنیای این عنوان، بازیای به نام CrossWorlds وجود دارد؛ یک عنوان MMORPG که با سایر عناوین، یک تفاوت بزرگ دارد: این بازی در دنیای واقعی انجام میشود! یعنی تمام آواتارها و همچنین مکان انجام بازی، روی زمین واقع شدهاند و قادر به ارتباط با بقیه هستند؛ موردی که خیلی خوب نشان میدهد که بعدا در جریان بازی، چه اتفاقاتی میتواند رخ دهد. اما نکتهی جالب اینجاست که بازی در القای حس بودن در یک MMORPG آنلاین، خیلی خوب عمل میکند. در نتیجه زمانی میرسد که ناگهان به خودتان میآیید و میبینید که درست همانند یک عنوان این چنینی، ساعتها در حال مبارزه با دشمنان، انجام دادن ماموریتها و پاکسازی سیاهچالها بودهاید و همراهانتان هم مداوما در حال به اشتراک گذاری تجارب و ماجراهایشان با شما بودهاند.
DLC برتر سال، بهترین محتوای گسترشدهنده داستان یا عناصر آنلاین
Destiny 2: Forsaken
Xenoblade Chronicles 2: Torna – The Golden Country
No Man’s Sky: Next
The Elder Scrolls online Summerset
For Honor: Marching Fire
برنده نهایی: The Elder Scrolls online Summerset
رضا لیاقت: Elder Scrolls Online : Summerset برای اینکه یک DLC خوب باشد دست روی مهمترین نکته در مورد DLCها گذاشته و آن، محتوای جذاب و با ارزش است. در Summerset برای اولین پس از نسخهی اول سری The Elder Scrolls، بازیکنان میتوانند به جزیره Summerset رفته و دربارهی تاریخچه آن اطلاعات کسب کنند. Psijic Order را نیز فراموش نکنید، محفلی جادویی که همواره در دنیای Elder Scrolls وجود داشته ولی به آن پرداخته نشده بود، در این افزونه حضور دارد و از ارکان اصلی داستان آن است. در واقع افزونه Summerset به خوبی به طرفداران فرصت میدهد که بعضی از بخشهای ناآشنای تاریخچه Tamriel را کشف بکنند. اما این تنها یکی از موارد مربوط به محتوای Summerset است. خط داستانی بازی داستانی در مورد خیانت، اتحاد و Deadric Princeها است و با وجود قابل پیشبینی بودن، باز هم ساعتها بازیکنان را سرگرم خواهد کرد. شخصیتهای جدید و قدیمی که در داستان حضور دارند دارای شخصیت پردازی بسیار خوبی هستند و بازیکن پس از مدتی با آنها ارتباط برقرار میکند. از نظر گیمپلی نیز، امکانات و مهارتهای جدیدی که در این افزونه به بازی اضافه شدهاند، سیستم شخصی سازی بازی را از بیش از پیش قویتر کردهاند. همچنین Trial جدیدی نیز با نام Cloudrest به بازی اضافه شده است. در نهایت اینکه از نظر ظاهری جزیره Summerset کاملا از سایر مناطق Tamriel متفاوت بوده و جذابیت و زیبایی های خاص خود را دارد که در صورت علاقه به دنیای The Elder Scrolls اصلا نباید مناظر و طبیعت آن را از دست بدهید.
بهترین طراحی و لول دیزاین؛ بهترین بازی از دید کیفیت طراحی، رویکرد درست در لولدیزاین و نهایتا طراحی درست و متنوع مراحل
Dead cells
God of War
Hitman 2
Marvel’s Spider-Man
Red Dead Redemption 2
برنده نهایی: Dead cells
علی رجبی: طراحی مراحل، موضوع بسیار مهمی است؛ اینکه سکانسهای بازی را طوری بچینی تا ذهن بازیکن از حالت تکرار و بیحوصلگی به دور باشد خود نوعی هنر است و بازی که بتواند طراحی مراحلش را به نحوه احسنت انجام دهد، دین خود را بعنوان یک سرگرمی در وهله اول ادا کرده است. تعداد عناوینی که امسال از طراحی مناسب و درخور بهره میبردند، کم نبودند واقعا اما میدانید، یک بازی هست که بین این نامزدها واقعا قوی کار کرده و میدانم که تا سالیان سال از طراحی خوب آن میان دیگر عناوین هم سبک خود، به زیبایی یاد خواهد شد؛ Dead Cells. دلایل برتری طراحی مرحله این بازی نسبت به دیگران، عموما به دو چیز بر میگردد. اولی، به واسطه ژانرهای ترکیبی بازی است که خود باید تشویق شود. بازی یک Metroidvania آمیخته شده با عناصر Rougelike است، یعنی فارغ از تمرکز بر روی کشفیات و گشتن، بازی از یک سیستم RNGطور برای مراحلش استفاده میکند. بدان واسطه شما نه تنها دائما با محیطهای جدیدی برمیخورید که از خصلتهای لازم برای "تازه بودن" برخوردارند، بلکه این ساختارهای مختلف به شکلی انجام میشوند که بعد Metroidvania بازی نیز به همان تناسب، تغییر یافته و اینگونه ارزش تکرار کردن پروسه و مناطق مختلف، همیشه چندین و چندبرابر میشود. به بیان ساده، مراحل Dead Cells شما را تشویق به انجام بیانتها دور بازی میکند. در وهله دوم، بازی از یک سیستم مشابه ویژگی Zapping در Resident Evil 2 استفاده میکند. یعنی شما با طی کردن یک مسیر خاص، به یک منطقه خاصی میرسید که طبق روند عادی، "نباید" به آن برسید و اینگونه یک سناریوی کاملا شخصی در طی کردن بازی خواهید ساخت. این خود نه تنها به یک بازی را متعادل میکند (از این جهت که شما میتوانید مناطق آسان/سخت را برای پیشروی امتحان کنید) بلکه باری دیگر، به شما اجازه میدهد احتمالات گوناگونی را برای به اتمام رساندن بازی امتحان کنید و بدین شکل، یک سیستم آزمون و خطای بشدت جذاب خواهید داشت. اگر Dead Cells از یکی از بهترین طراحیهای مراحل صنعت بازی برخوردار نیست، من دیگر نمیدانم طراحی مراحل خلاق و نوآورانه را باید چه نامید!
بهترین تجربه آنلاین، عنوانی که والاترین و پیشروترین تجربه را بر مبنا عناصر آنلاین و تعاملی ارائه کرد.
Battlefield V
Call of Duty: Black Ops 4
Fortnite
Forza Horizon 4
Monster Hunter: World
برنده نهایی: Monster Hunter: World
علیرضا رزمجویی: تا یک سال گذشته این حقیقت که سریِ Monster Hunter بتواند در سطحی جهانی به عنوانی همهگیر تبدیل شده و حتی بهترین تجربهی آنلاین سال 2018 را ارائه دهد، بسیار دور از انتظار به نظر میرسید. این سری بازیِ محبوب که ترکیب شدنش با کنسولهای دستی، به یک تجربه و پدیدهای عظیم در سطح شهرهای ژاپن تبدیل شده بود، حالا با Monster Hunter World توانست با قدرت قابلیتهای منحصربفرد خود را در سرتاسر جهان به نمایش بگذارد و در کنار یک تجربهی تکنفرهی پرمحتوا، کاری کند که بدون هیچ مانعی همه در ماموریتی از سرتاسر جهان با هم متحد شده تا سرسختترین هیولاها را از پای دربیاورند. ماموریتی که هنوز هم ادامه دارد. Monster Hunter World در روزهایی عرضه شد که عناوین سرویسمحور از هر ترفندی برای فروش چندبارهی محتوایی که از همان ابتدا باید در بازی وجود داشت، استفاده میکردند. Monster Hunter World با محتوای غنی، سرورهای بشدت قدرتمند، قابلیتهای فراوان برای همکاری و دریافت کمک از دیگر بازیکنان و البته آپدیتهای متعددِ رایگان، تجربهی چندنفرهی شگفتانگیزی را ارائه داد که مرزهای عناوین سرویسمحور را برای همیشه متحول کرده و نشان داد که میتوان بدون سیاستهای پولپرستانهای که عناوین سرویسمحور را احاطه کرده است، عنوانی بشدت موفق و به یادماندنی خلق کرد.
عنوانی که بدلایل عوامل خارجی و بیربط به محتوا بازی از طرف طیف گستردهای از مردم تجربه نشد.
Hitman 2
Kingdom Come: Deliverance
Sea of Thieves
Vampyr
Yakuza 6: The Song of Life
برنده نهایی: Kingdom Come: Deliverance
محمد کیانی: هر ساله در میان سیل عظیم بازیهایی عرضه شده، شاهد عناوینی هستیم که با وجودِ داشتن کیفیت مناسب و یا داشتن ویژگیهای منحصر به فرد، به سبب مسائل مختلف آنطور که باید و شاید توسط منتقدین و گیمرها تحویل گرفته نشده و پس از مدت کوتاهی فراموش شدهاند. یکی از بازیهایی که امسال این قرعه به نام آن افتاد Kingdom Come: Deliverance بود؛ یک نقش آفرینی تاریخی غنی با المانهای واقعگرایانه متعدد که به مدت چند سال نیز در دست ساخت بوده و پیش از عرضه نیز نظرهای بسیاری را به خود جلب کرده بود، اما به سبب مشکلات تکنیکی متعدد و همچنین مواردی چون شروع بسیار کند و سیستم چک پوینت ضعیف، نتوانست آنگونه که باید بدرخشد و با وجود شایستگیهایش، بسیار زودتر از آنچه که انتظار میرفت توسط گیمرها فراموش شد و نتوانست به جایگاهی که شایسته آن بود دست یابد. اگرچه بازی های دیگری نیز در سال گذشته میلادی بودند که به دلایل مختلف مورد بیمهری گیمرها قرار گرفتند، اما در نهایت Kingdom Come: Deliverance توانست عنوان مظلومترین بازی سال از نگاه تحریریه پردیس گیم را به خود اختصاص دهد.
اثری که برخلاف تمام پیشبینیها خود را به عنوان تجربهای موفق و پیشرو در سال جاری ارائه کرد.
Call of Duty: Black Ops 4
Celeste
Marvel’s Spider-Man
The Return of Obra Dinn
Mega Man 11
برنده نهایی: Marvel’s Spider-Man
علی رجبی: چرا باید Marvel’s Spider-Man را غیرمنتظره تجربه سال نامید؟ اگر با بازیهای ساخته شده حول دنیای این قهرمان و اصلا داستانهای مجلههای مصورش آشنا باشید، میدانید که تدارک دیدن و کارگردانی یک بازی "جمعوجور" و خوش ساخت از Spider-Man، بدون ذرهای کلیشه یا تکرار مکررات، کاری است بس دشوار و سخت. به هرحال ما قبل از این بازی دهها ساخته دیگر داشتیم، هر یک از جهاتی بدتر از دیگری. اما سرانجام طلسم این بازی و قهرمان توسط Insomniac شکسته شد. بازی مذکور به نحوهای کاملا خلاقانه و عالی به ساخت دنیایی متمایز در عین حال کاملا آشنا میپردازد؛ شما حین مواجه شدن با شخصیتهای اصلی، انتاگونیستها و اصلا خود مردعنکبوتی، دائم این حس را دارید که "چقدر این شخصیت خاص است" اما با این حال میدانید که این، همان انتظار و الگوی ایدهآل ذهنیتان بوده و فارغ از تمامی نواوری و تغییرات، دقیقا چیزی است که باید میبود. اما شاهکار Insomniac به داستان و شخصیتپردازی ختم نمیشود بلکه با نگاه مختصری به گیمپلی بازی، چیزی که در عناوینی چون مجموعه Arkham هم تکرار شده، میفهمیم که Insomniac باری دیگر معجون متمایز بودن خودش را به واسطه خلاقیت و تفکر قویاش به این بخش تزریق کرده و بدین گونه، ما در هسته دیگر بازی هم شاهد چیزی کاملا نوپا و تازه هستیم. این موارد، قبل از انتشار بازی واقعا چنین انتظار نمیرفت و تنها بعد از انتشار بود که متوجه اشتباهتمان در قبال خوشساختی آن شدیم؛ بلاشک در وصف Marvel’s Spider-Man فقط یک چیز باید گفت: Excelsior!
بهترین داستان، بهترین اثری که عناصر مختلف یک داستان و روایت قوی را ارائه داد و به بهترین شکل از پتانسیلهای مدیوم "گیم" استفاده کرد.
God of War
GRIS
Marvel’s Spider-Man
The Return of Obra Dinn
Red Dead Redemption 2
برنده نهایی: God of War
محمد تقوی: داستان کریتوس، این اسپارت خشن و کمتحمل در نقطهای تاثیرگذار و فراموشنشدنی شروع میشود؛ او همسر و دخترش را هنگامی که تحت فرمان اریس بوده میکشد و خاکستر آن دو تا ابد با پوستش گره میخورد. خدای جنگ در برههی یونان کارش را بسیار احساسی شروع کرد اما کم کم در شمارههای بعدی خشم کریتوس جای شخصیت را گرفت و سازندگان بیشتر وقت خود را صرف طراحی باس فایتهای غولپیکر و تماشایی کردند تا آرک شخصیتی درست و حسابی. بزرگترین مزیت خدای جنگ جدید نیز همین است؛ با خاکیتر کردن ماجراهای کریتوس و اضافه شدن پسرش، کریتوس از صفتهای بارزش یعنی یکدنده بودن و خشکی و سردیاش در ملاقات با دیگر شخصیتها فاصله میگیرد و برای اولین بار پس از مدتها (شاید حتی از بازی اول) وجههی انسانی او بر غریزیاش میچربد. داستان خدای جنگ، نه از گذشتهی خونین او میهراسد و نه از به چالش کشیدن طرز تفکرش. شخصیتهای اطراف او نیز دقیقا برای همین موضوع تعبیه شدهاند و هر چند کمتعدادند، اما همگی عمیق و بهیادماندنی هستند. بالدور، فریا، میمیر، براک و سیندری و حتی شخصیتهای غایب مثل تیر و ثور سفر دو قهرمان ما را شکل میدهند. بله، آترئوس را فراموش نکنیم، حضور او و دینامیک رفتاریاش در تضاد با کریتوس در نهایت به متعادل شدن هر دو میانجامد. همهی اینها نیز در نهایت به یک پایان فوقالعاده منتهی میشود تا هم به اندازهی کافی سیراب شده باشیم و هم عطشمان برای دیدن باقی ماجراهای این دو بماند. کوری بارلاگ و تیمش در سانتامونیکا دست به خلق داستانی زدند که شاید به اندازهی بازیهای پیشین حماسی نباشد اما چندین برابر عمیقتر و باورپذیرتر است.
شخصیت سال، شخصیتی که در گسترهی بیکران دنیای بازی، یک تجربه جدید را ارائه داد و مخاطب را ساعتها با خود همراه کرد.
Arthur Morgan – Red Dead Redemption 2
Dutch Van Der Linde – Red Dead Redemption 2
Gris – GRIS
Kratos – God of War
Peter Parker – Spider-Man
برنده نهایی: آرتور مورگان در Red Dead Redemption 2
متین نصیری: در میان عناوین شرکت راکستار، ما هیچ وقت شاهد قهرمانهای کلیشهای که قصد نجات دنیا را دارند نبودهایم؛ بلکه معمولا قانون شکنان خاکستریای را میبینیم که شباهت بیشتری به انسانهای دنیای واقعی دارند. شخصیت "آرتور مورگان" (Arthur Morgan) هم از این قضیه مستثنا نیست! شخصیت پردازی بازی Red Dead Redemption II بسیار قوی کار شده بود و اکثر کرکترهای آن منحصر به فرد و به یاد ماندگی بودند. اما در میان آنها، آرتور مورگان یک سر و گردن از سایر کرکترها بالاتر بود. در ابتدای بازی، ما صرفا یک قانون شکنِ بزن بهادر را میبینیم که زبان تلخی دارد و مدام سخنان طعنه آمیزی را نثار اطرافیانش می کند! اما رفته رفته در طول بازی، با لایههای عمیق تری از شخصیت این فرد آشنا می شویم؛ او را در حالات مختلف اعم از خشم، ناراحتی، احساس گناه، خنده، شادی، و رستگاری میبینیم و ساعت ها در کنار او "زندگی می کنیم"! آرتور مورگان کرکتری تا حدودی جدید و تکامل یافته بود، و تا سالیان سال هرگز او را فراموش نخواهیم کرد.
بزرگترین دستآورد فنی، اثری که اجرا شدن آن بر روی سیستمها و کنسولها با این مقیاس از عناصر و افکتهای فنی و گرافیکی یک دستاورد برای دنیای بازی است.
Detroit: Become Human
God of War
Forza Horizon 4
Marvel's Spider Man
Red Dead Redemption 2
برنده نهایی: Red Dead Redemption 2
علیرضا محزون: در کنار داستان و گیمپلی خوب که همواره جزئی از بازیهای Rockstar هستند قطعا نمیتوان از دستاوردهای فنی این استودیوی بازیسازی در دنیای گیم چشمپوشی کرد. همان طور که در پایان نسل قبل، کیفیت فنی GTA V همه را به تحسین واداشت، حالا پس از گذشت پنج سال و با عرضهی Red Dead Redemption 2، دوباره این استودیو با یک بازی انقلابی در زمینههای فنی بازگشته است. نسخهی بهبود یافتهی موتور بازیسازی RAGE این قدرت را به سازندگان داده است که بازی جدید خود را از نظر میزان جزئیات و طراحی محیط تبدیل به یک شاهکار تمام عیار کنند. کیفیت تصاویر و بافتها در جای جای جهان RDR2 از بیابانها و چمنزارهای وسیع گرفته تا شهرهای پرتراکم زیبا و چشمنواز است. هر وقت از داستان و مبارزات پرهیجان بازی خسته جدید کافیست نگاهی به آسمان بیاندازید تا حرکت ابرها و تغییرات آنها در طول روز و شب، شما را ناخواسته به تحسین وادارد. چگونگی شکلگیری و کیفیت سایهها به خصوص در جنگلها چشمنواز و تا حد زیادی نزدیک به واقعیت است. جزئیات کاراکترها در RDR2 شگفتانگیز است؛ برای پی بردن به این جزئیات کافیست تا تنها به یکی از کلوزآپها از چهرهی آرتور مورگان در طول بازی دقت کنید. در کنار موارد ذکر شده میتوان به صدها مورد دیگر مانند کیفیت و داینامیک آب، برف و گل و لای در بازی اشاره کرد که همگی در پدید آمدن یکی از باکیفیتترین عناوین نسل هشتم نقش داشتهاند.
بهترین تجربه بصری، عنوانی که فارغ از اعداد و میزان جزئیات، با ترفندهای بصری و هنری یک جلوه بهیادماندنی و هنرمندانه را ارائه کرد.
God of War
GRIS
The Return of Obra Dinn
Red Dead Redemption 2
The Messenger
برنده نهایی: GRIS
پرهام آقاخانی: تمام عناوین منتخب در این بخش، شایستگیهای خاص خودشان را دارند و میتوانیم مدتها در مورد جلوههای بصری آنها صحبت کنیم؛ اما با این حال، واقعا هیچ کدام از آنها از نظر تجربهی بصری به پای GRIS نمیرسند. جلوههای GRIS زیر نظر یک طراح و نقاش حرفهای (آقای Conrad Roset) شکل گرفته است. در نتیجه، این عنوان از لحاظ ظاهری بیشتر به یک قاب نقاشی متحرک شباهت دارد تا یک بازی ویدئویی. تمام اجزای موجود در بازی به مانند طرحهای کشیده شده با مداد و آبرنگ طراحی شدهاند و رنگها و جلوهها آن قدر استادانه در کنار هم قرار گرفتهاند که هر کسی را تحت تاثیر قرار میدهند. از طرفی دیگر، چیزی که جلوههای این بازی را بیشتر از قبل متمایز میکند، این است که هرکدام از آنها، معنی و مفهوم خاص خودشان را دارند. هیچ کدام از جلوههای بصری بازی صرفا برای زیبایی به کار گرفته نشدهاند و در زمان و مکان خاص خودشان در بازی معرفی میشوند تا باعث پیشرفت روایت بازی و انتقال پیام موجود در بطن آن شوند؛ مثلا بی رنگی نشانهی ناامیدی و رنگ قرمز نشانهی خشم است. از همین نظر، GRIS نسبت به سایر عناوین این لیست در سطح فوق العاده بالاتری قرار دارد.
بهترین صداگذاری، بر مبنا بهرهگیری درست از عناصر فنی و افکتهای صوتی در راستای واقعگرایانه کردن تجربه بازی
God of War
Marvel's Spider Man
Tetris Effect
GRIS
Red Dead Redemption 2
برنده نهایی: Red Dead Redemption 2
متین نصیری: امسال بازی Red Dead Redemption II ما را با یکی از پویاترین و زنده ترین جهان هایی که تا کنون در بازی های ویدیویی دیده ایم، آشنا کرد. فقط کافیست یک روز به قسمت های مختلف دنیای RDR2 سفر کنید و محیط ها و اتفاقات روزمره با دقت تماشا کنید تا محسور پویایی جهان این بازی شوید. حال نکتهی قابل توجه اینجاست که فارق از جزئیات، هوش مصنوعی NPC ـها و ریزه کاری هایی که طراحان راکستار به بهترین شکل پیاده سازی کرده اند، چیزی که نقش مهمی در زنده کردن جهان RDR2 داشته، صداگذاری آن است. افکت های صداهای محیط های مختلف، چه در جنگل های بارانی، چه در کوهستان ها، و چه در صحرا ها به قدری عالی کار شده که بازیکنان واقعا احساس می کنند که در این مناطق حضور دارند! در صحنه های پرهیجان، صدای شلیک اسلحه ها، تاخت و تاز اسب ها، و غرش تبهکارانی که از چنگال قانون می گریزدند، به لطف صداگذاری استادانهی تیم راکستار، بازیکنان را در غرب وحشی قرار می دهند! بدون شک Red Dead Redemption 2 بهترین صداگذاری را در میان عناوین امسال دار
بهترین موسیقی، بهترین تجربه شنیداری از یک بازی بر مبنا ترکها و آهنگهایی که در تعامل با تجربه داستانی و گیمپلی در ذهنها باقی میماند.
God of War
GRIS
Red Dead Redemption 2
Tetris Effect
Marvel's Spider Man
برنده نهایی: Red Dead Redemption 2
علیرضا رزمجویی: وصف موسیقی Red Dead Redemption 2 در کلمات نمیگنجد. با توجه به استانداردی که رستگاریِ اول در بخش موسیقی رقم زده بود، انتظار میرفت که گوش سپردن به تک تک لحظات بازی در رستگاری دوم نیز بشدت دلنشین باشد و مطمئنا تمام انتظارات برآورده شد. موسیقی بازی از خود اغراق نشان نمیدهد، به اندازهای دقیق و ماهرانه در سرتاسر لحظات بازی خود را تعبیه کرده است که حتی ممکن است مستقیما متوجه حضور آن نشوید اما مطمئنا تاثیر آن در غرق شدن شما در لحظات انکارنشدنی است. در هنگام مبارزات زیادهروی نمیکند اما به اندازهی کافی هیجان به درگیریها تزریق میکند، در لحظات آرامشبخش نیز سکوت را از ما دریغ نمیکند اما به اندازهی کافی حال و هوای وسترن را حولِ تجربهتان شکل میدهد. در نهایت، در لحظات دراماتیک با موسیقیهایی وصفنشدنی با قدرت هر چه تمامتر خود را بر روی گیمپلی سوار میکند تا لحظهای خاص و به یادماندنی را رقم بزند. این نمونهای از پکیجی کامل و هوشمندانه است که در اکثر مواقع در پسزمینه به بهبود تجربهمان از دیگر عناصر بازی کمک میکند و در مواقعی نیز افسار بازی را در دست میگیرد تا پتانسیل کامل خود را نشان دهد.
بهترین صداپیشگی، بر مبنا عملکرد و بازیگری درست صداپیشگان و در آمدنِ درست شخصیتی که ایفا کردهاند.
ملیسانتی ماهوت در نقش کساندرا در بازی Assassin’s Creed Odyssey
کریستوفر جاج در نقش کریتوس در بازی God of War
یوری لونتال در نقش پیتر پارکر در بازی Marvel’s Spider-Man
راجر کلارک در نقش آرتور مورگان در بازی Red Dead Redemption II
بنجامین برایان دیویس در نقش داچ در بازی Red Dead Redemption II
برنده نهایی: راجر کلارک در نقش آرتور مورگان در بازی Red Dead Redemption II
علیرضا رزمجویی: پس از تجربهی Red Dead Redemption 2 یکی از مواردی که صد در صد از آن اطمینان داشتم این بود که آرتور مورگان بهترین شخصیت خلق شدهی تاریخ شرکت راکاستار است. همیشه خلق یک پروتاگونیست همزادپندارانه در یک دنیای جهانباز، چالشی بشدت بزرگ محسوب میشود اما راکاستار به خوبی از پس از آن برآمده و توانسته نمونهای بارز از یک شخصیت ایدهآل که به راحتی میتوان با آن ارتباط برقرار کرد را ارائه دهد. یکی از ابعاد بسیار مهم شخصیت آرتور مورگان، مطمئنا صداپیشگی آن است. صدایی که در طول هزاران خط دیالوگ و در شرایط مختلف هیچ نشانهای از تصنعی بودن در آن دیده نمیشود. هر جملهای که از زبان آرتور گفته میشود را میتوان بدون چون و چرا باور کرد و پذیرفت. میتوان رجزخوانیهای او برای دشمنان را باور کرد، میتوان درد دلهای او با داچ و دیگر اعضای گروه را باور کرد، میتوان زمزمههای او را هنگامی که در دفترچهی خود خاطراتش را ثبت میکند، باور کرد. و تمام این موارد بدون عملکرد تحسینبرانگیز و ماندگار "راجر کلارک" غیرممکن به نظر میرسید.
براساس الگوهایی نظیر پشتیبانی درست، احترام به مخاطب و ارائه محتوایی متنوع در سرتاسر سال
BANDAI NAMCO Entertainment
Capcom
Devolver Digital
Sony Interactive Entertainment
Nintendo
برنده نهایی: Sony Interactive Entertainment
عرفان بدری: در این روزها، ساخت یک بازی بلاکباستر تکنفرهی داستانی خیلی سخت شده و حتی اگر نتیجهی نهایی به بهترین نوع ممکن پیادهسازی شده باشد، بازهم امکان اینکه آن بازی از لحاظ فروش نابود شود، خیلی زیاد است. در این شرایط کمتر شرکتی این ریسک را به جان میخرد تا تمرکز خود را بر روی بازیهای اینچنین بگذارد. در حالی که امثال Call of Dutyها و Fortniteها خیل عظیم جامعهی گیمری را به خود جذب کردهاند، امسال سونی با عرضهی دیترویت، کاری کرد که به جرئت هیچ ناشر دیگری آن را انجام نمیداد. عرضهی یک بازی تماما تکنفرهی داستانی که ممکن است به ذائقهی بسیاری خوش نیاید، اما سونی این کار را کرد. از آن طرف هم عرضهی گاد آو وار، بازیای که سری خود را کوبید و از نو ساخت و بسیاری از جمله خود من، اصلا فکرش را نمیکردند که این بازی به اینچنین موفقیتی برسد و تازه، در نبرد بهترین بازی سال بتواند رد دد را به چالش بکشد. اینها همه ثمرهی باز گذاشتن دست توسعه دهنده است. از آن طرف هم اسپایدرمن، که در طی مصاحبههای اعضای اینسومنیاک، بارها به این نکته اشاره شد که اگر سونی نبود، این بازی هم خلق نمیشد، نمود دیگری از این سیاست طلایی است. در این میان دوست دارم به ریمیک شدو آو کلوسوس و پشتیبانی عالی از گرن توریسمو اسپرت و همچنین عرضهی بازیهای جذاب و سرگرم کنندهی واقعیت مجازی هم اشاره کنم که به خوبی پشتیبانی عالی و بینقص سونی در سال گذشته را نشان میدهد؛ با این تفاسیر، فکر نمیکنم که ناشری جز سونی لایق این باشد که آن را بهترین ناشر سال بدانیم.
منظور از استودیوی برتر لزوما استودیویی نیست که بهترین بازی را ساخته باشد بلکه استودیویی است که براساس بودجه و توان خود بهترین عملکرد را داشته و پس از انتشار نیز پشتیبانی مناسبی را از بازی انجام داده است.
Insomniac Games
Matt Makes Games
Rockstar Games
Playground Games
Santa Monica
برنده نهایی: Santa Monica
عرفان حائری: تمامی استودیوهای این لیست بزرگ هستند و اثری قابل تحسین را ارائه دادهاند اما قطعا بزرگترین ریسک را سانتامونیکا با گاد اف وار کرده است. استودیو سانتا مونیکا را همه به خوبی میشناسند و در طول این سال ها خاطرات خوب زیادی را برای ما رقم زده است. اما مدتی بود که شاهد پروژه بزرگی از این استودیو نبودیم. تا زمانی که انتشار عنوان جدید God of War همه چیز را تغییر داد. سانتا مونیکا توانست یک فرانچایز قدیمی را طوری دیگر تعریف کند و به آن روح دوباره ببخشد. با اینکه کریتوس پیر شده، صاحب فرزند شده و از دنیای خود پا به دنیای نورس گذاشته؛ اما هنوز هم حس و حال یک خدای جنگ واقعی در بازی وجود دارد. خلق دنیای اساطیر نورس بهگونهای که تکراری نباشد و بتواند کریتوس و فرزندش را به خوبی در آن جا دهد، به هیچ عنوان آسان نیست. اما سانتا مونیکا به خوبی از پس اینکار برآمده است و این حس در بازی القا میشود که کریتوس از نخست باید در همین سرزمین میبوده و با بالدار و فرزندان ثور مبارزه میکرده. در عنوان جدید God of War گویی همه چیز زنده است. شاید بازی در برخی موارد نقص هایی داشته باشد و برخی باسها کمی تکراری به نظر بیایند اما ماجرای سفر کریتوس و آترئوس در دنیای شگفت انگیز اساطیر نورس به قدری زیبا به تصویر کشیده شده است که گویی تمام عوامل سازنده آن بخشی از قلب و روح خود را در آن گنجانده اند تا چنین عنوانی فراموش نشدنی را خلق کنند. گمان نمیکنم محقق ساختن چنین چیزی از یک فرانچیز خاک خورده و کارکتر های قدیمی، به آسانی ممکن باشد و تیم سانتا مونیکا توانسته در سال 2018 یک غیر ممکن را ممکن سازد.
عنوانی که کاملترین تجربه و پیشروترین عناصر اکشن-ماجراجویی را ارائه کرده است.
Assassin's Creed Odyssey
God of War
Marvel's Spider-Man
Red Dead Redemption 2
Yakuza 6: The Song of Life
برنده نهایی: God of War
برگرفته شده از نقد بازی God of War به قلم محمد تقوی: کلام را کوتاه میکنم؛ خدای جنگ کنونی با وجود اندک ضعفهایش، برترین نسخهی سری و یکی از بهترین آثار نسل هشتم است و اگر در خانه یک کنسول PS4 دارید، بزرگترین اشتباه از دست دادن تجربهی چنین شاهکاریست. بازی چه از لحاظ کارگردانی و چه از لحاظ کیفیت استانداردهای گیمپلی، به مثابه یک شاخص برای بازیهای اکشن خطی محسوب میشود.
بهترین بازی شوتر، بهترین اثری که حس یک تجربه اکشن-شوتر را در مقیاس عناصری جدید با فرمولی نوین به ما منتقل کرد.
Battlefield V
Call of Duty: Black Ops 4
Destiny 2: Forsaken
Far Cry 5
MOTHERGUNSHIP
برنده نهایی: Far Cry 5
برگرفته شده از نقد بازی Far Cry 5 به قلم علیرضا رزمجویی: Far Cry 5 بدون شک متنوعترین نسخهی سری است. با اینکه بازی از هوش مصنوعی ضعیف و مشکلات داستانی رنج میبرد اما با تغییراتی که در فرمول گشت و گذار داده شده است و همینطور فضاسازی و دنیای فوقالعادهی Hope County، بالاخره میتوان گفت که سری Far Cry قدم بعدی را در راستای بهبود و تحول برداشته است و یک بازی شوترِ داستانی گسترده، متنوع و استاندارد، دقیقا چیزیست که صنعت گیم در سال 2018 به آن نیاز دشت.
عنوانی که از دید عناصر و اصول پایهای ژانر نقشآفرینی، عمیقترین و پیچیدهترین تجربه را ارائه میدهد.
Dragon Quest XI
Monster Hunter: World
Ni no Kuni II: Revenant Kingdom
Pillars of Eternity II: Deadfire
Valkyria Chronicles 4
برنده نهایی: Pillars of Eternity II: Deadfire
برگرفته شده از نقد بازی Pillars of Eternity II به قلم رضا لیاقت: در Pillars of Eternity 2 : Dreadfire با صبر و حوصله انتخاب کنید، زیرا ممکن است از عواقب آن پشیمان شوید. Pillars of Eternity 2 : Dreadfire با عناصر RPG عالی در کنار مبارزاتی بسیار چالشبرانگیز، تجربهای عالی را ارمغان میآورد که متاسفانه به علت مشکلات فنی نمیتواند به کمال و اوج شکوه برسد. با این حال Pillars of Eternity 2 : Dreadfire قطعا برای عاشقان ژانر نقشآفرینی یک انتخاب عالی است.
بهترین بازی ماجراجویی، اثری که بر مبنا معیارهای کلاسیک این ژانر کهن، بار دیگر حس ماجراجویی و تعامل با جهانِ داستان را درون ما دمید.
GRIS
Minit
Subnautica
The Return of Obra Dinn
Unavowed
برنده نهایی: The Return of Obra Dinn
برگرفته شده از نقد بازی The Return of Obra Dinn به قلم علیرضا محزون: Return of the Obra Dinn ثابت میکند که هنوز ایدههای دستنخوردهی زیادی در دنیای بازیهای ویدئویی وجود دارند و هنوز میتوان عناوینی خلق کرد که نظیرشان ساخته نشده باشد. این بازی قدرت گرافیک یک بیتی، داستانسرایی تاثیرگذار و گیمپلی منحصربهفرد خود را ترکیب میکند تا یکی از بهترین تجربههای کاراگاهی و معمایی را برای گیمرها به ارمغان آورد. در پایان تنها میتوان امیدوار بود که هر چه زودتر شاهد بازی بعدی لوکاس پوپ باشیم.
بهترین بازی استراتژی و شبیهساز، عنوانی که عمیقترین تجربه با بینقص ترین مکانیکها را بر مبنا الگوهای این ژانر کهن ارائه کرده است.
Frostpunk
Into the Breach
Overcooked 2
Mutant Year Zero: Road to Eden
The Banner Saga 3
برنده نهایی: Into the Breach
برگرفته شده از نقد بازی Into the Breach به قلم سید مهدی میرشاهدهی: Into The Breach یک استراتژی نوبتی متفاوت اما فوقالعاده است که همهچیز در بازی به بهترین نحو ممکن اجرا شده. ارزش تکرار بازی واقعا بالاست، مبارزات بازی تاکتیکیاند و رابط کاربری بازی به بهترین نحو ممکن وظیفهاش را انجام میدهد. تجربهی Into The Breach به همه مخصوصا عشاق سبک استراتژی شدیدا توصیه میشود.
بهترین بازی پلتفرمر، عنوانی که یک تجربه عالی پلتفرمینگ با حفظ جایگاه عناصرِ دیگرِ یک بازی خوب را ارائه کرده است.
Celeste
Dead Cells
Guacamelee! 2
GRIS
The Messenger
برنده نهایی: Celeste
برگرفته شده از نقد بازی Celeste به قلم علی قربانی: Celeste یک ماجراجویی عمیق در دل کوهستان اسرارآمیز است. نقطه قوت عنوان نه در عناصر پلتفرمینگش، بلکه در نحوه تاثیرگذاری و تعامل آنها با سایر اجزای بازی است؛ اینکه چگونه فائق آمدن بر هر سختی، نقشی هرچند کوچک در روند پیشبرد داستان و نزدیک شدن به برملایی راز نهایی دارد. محیط، شخصیتها و گیمپلی، همگی در خدمت بازی هستند و در نهایت این بازیکن است که به شناخت بهتری از خود و قابلیتهایش رسیده است. Madeline در نهایت، تصویر تک تک ما در دل این ماجراجویی عمیق و عجیب است. شاید بهترین جمله برای جمع بندی همین باشد که "زیبایی، در سادگی نهفته است."
بهترین بازی مبارزهای، بهترین عنوانی که توانسته است این ژانر قدیمی را ارتقا دهد.
BlazBlue: Cross Tag Battle
Dragon Ball FighterZ
My Hero: One’s Justice
Soulcalibur VI
Super Smash Bros. Ultimate
برنده نهایی: Super Smash Bros. Ultimate
پرهام آقاخانی: سال 2018 ادامهای بر رنسانس بازیهای فایتینگ بود. عناوین فراوانی در این سبک عرضه شدند که هر کدام از آنها، شایستگیهای خود را داشتند. اما این Super Smash Bros Ultimate است که صرف نظر از تمام انتقادات و همچنین ایراداتی که در آن وجود دارد، نسبت به بقیه بهتر ظاهر شده است. نه تنها این عنوان یک Roster فوق العاده عظیم در تاریخ بازیهای فایتینگ را در کنار حجم به شدت زیادی از محتویات ارائه میدهد، بلکه هیچ موردی از رویکردها و اعمال ضد مصرف کننده (Anti-Consumer Practices) نیز در آن به چشم نمیخورد. یعنی نه خبری از جوایز انحصاری پیش خرید است، نه از کارکترهای از پیش آمادهای که به عنوان DLC فروخته میشوند، نه از Auto Comboهای احمقانه برای ساده کردن بازی و نه از خریدهای درون برنامهای. این بازی برای تمام افراد ساخته نشده است و همه افراد به طور یکسان از آن لذت نخواهند برد، ولی مطمئنا بهترین عنوان فایتینگ امسال به شمار میرود.
بهترین بازی ورزشی، اثری که در میان بازیهای این ژانر بیشترین پیشرفت و ایدههای نوینتری را ارائه کرده است.
FIFA 19
Football Manager 2019
Laser League
NBA 2K19
PES 2019
برنده نهایی: Football Manager 2019
برگرفته شده از نقد بازی Football Manager 2019 به قلم رضا لیاقت: Football Manager 2019 قطعا یکی از پر جزئیاتترین شبیهسازهای موجود است. جزئیات زیاد بازی باعث میشوند که تجربه مربیگری به بهترین شکل به بازیکن منتقل شود و این بازی بتواند یکی از بهترین عناوین این سری شود. ولی با این وجود این تجربه بخاطر مشکلات فنی و کاربر پسند نبودن کمی آسیب میبیند.
بهترین بازی ریسینگ، بهترین و لذتبخشترین تجربه رانندگی ما در سال
F1 2018
Forza Horizon 4
GRIP
OnRush
Wreckfest
برنده نهایی: Forza Horizon 4
برگرفته شده از نقد بازی Forza Horizon 4 به قلم صدرا شریعتی: Forza Horizon 4 بیشک یکی از مفرحترین بازیهای مسابقهای و رانندگی موجود در بازار است، عنوانی که پس از شروع به سختی میتوان از آن دل برید.
بهترین باسفایت سال، با در نظر گرفتن دو عنصر مهم کیفیت مبارزه و طراحی هنری و بصری.
Anjanath- Brute Wyvern – Monster Hunter: World
Baldur – God of War
Nergigante – Monster Hunter: World
Sigrun, Queen of the Valkyries – God of War
The Time Keeper – Deadcells
برنده نهایی: Nergigante – Monster Hunter: World
صدرا شریعتی: نرگیگانته هیولایی است که با شکست دادن آن برای بار اول به هوا میپرید، از خودتان احساس رضایت دارید و فکر میکنید که بهترین گیمر تاریخ هستید. شاید بپرسید چرا چنین حسی با شکست دادن نرگیگانته به ما دست داده و نه هیولای دیگر بازی. خب هیولاهای قبل از نرگیگانته انیمیشنهای سادهتری دارند. یک هیولا به سادگی مواد سمی از دهانش پرتاب میکند، هیولای دیگر در دستانش سنگ دارد و به سمت شما جهش میکند و یک هیولا هم بال دارد و بعضی اوقات با بالهایش شما را به گوشهای پرتاب میکند. اما حرکات تمام این هیولاها را شاید با یک بار بازی کردن یاد بگیرید و بتوانید با دوستانتان با همکاری که دارید از نقاط ضعف آنها استفاده کنید. اما نرگیگانته از این قاعده پیروی نمیکند و نقاط ضعفش را به راحتی بروز نمیدهد. زمانی که با پیشروی در بازی به نرگیگانته میرسید، از همان اولین برخورد متوجه میشوید که این هیولا ۱۰۰ برابر سختتر از هر هیولایی است که تا به حال با آن مواجه شدهاید. نرگیگانته به سرعت حرکت میکند و در مواقعی که انتظارش را ندارید، ضرباتی میزند که آسیب بسیار زیادی به شما میرساند. بنابراین باید بسیار صبور بوده و مراقب حرکاتش باشید تا کمترین آسیب را ببینید چرا که بعضی از حملاتش شما را فوری میکشد. در نهایت شکست دادن بار اول نرگیگانته صبر، مهارت و دانش بازی بالایی میطلبد. جالب این جاست که با شکست دادن بار اول این هیولا و بالا رفتن سطح مهارتهای شخصیتتان، نرگیگانته تبدیل به یکی از آسانترین هیولاها میشود به صورتی که شکست دادن و تحقیر او یک انتقام لذتبخش است.
بهترین تجربه گانپلی، بهترین بازی شوتر از لحاظ ارائه یک تجربه قوی از مقوله تجربه تیراندازی و گانپلی.
Battlefield V
Call of Duty: Black Ops 4
Destiny 2: Forsaken
Hunt: Showdown
Red Dead Redemption
برنده: Call of Duty: Black Ops 4
صدرا شریعتی: شاید گفتن این که COD: BO4 بهترین گانپلی سری Call of Duty را دارد کمی سخت باشد، اما به جرات میتوان گفت که امسال یکی از بهترین گانپلیهای چند سال اخیر را در این عنوان تجربه کردیم. تعادل بین اسلحهها در این نسخه قابل قبولتر از نسخههای پیشین است و خبری از اسنایپ شدن با یک SMG از آن طرف نقشه نیستیم. گانپلی بازی تاکتیکیتر از گذشته شده است و دیگر میزان سلامتی با گذشت زمان پر نمیشود و بازیکن باید به صورت دستی آن را پر کند. همین مورد ساده باعث شده که قدرت تصمیمگیری تاثیر بیشتری در روند گیمپلی بازیکن داشته باشد. مثلا در بعضی موقعیتهای حساس باید تصمیم بگیرید که بهتر است اول خشاب را عوض کنید یا خط بار سلامتیتان را پر کنید. غیر از این موارد، حس گیمپلی سرعتی در این نسخه به اوج خود رسیده و لحظات نفسگیری را به لطف تنوع شخصیتها و قابلیتهایشان ایجاد کرده است. این بازی دوباره توانست با ارائه یک گانپلی لذتبخش دل طرفداران سری و این سبک را شاد کند.
بهترین و نوآورانهترین عنصر و یا بخشی که در گیمپلی یا داستان و یا طراحی بازی ارائه شده است.
تعامل دو نفره در A Way Out
سیستم فصل در Forza Horizon 4
شیوه روایت در The Return of Obra Dinn
تغییر بین 8 بیت و 16 بیت در The Messenger
روند متفاوت میان شخصیتها در Octopath Traveler
برنده نهایی: تغییر بین 8 بیت و 16 بیت در The Messenger
پرهام آقاخانی: تغییر آنی گرافیک در بازیها، چیز خیلی جدیدی نیست. به عنوان مثال، در هنگام انجامHalo: The Master Chief میتوانستید تا در هر زمانی که میخواهید با فشار یک دکمه، بین گرافیک و اصوات اورجینال و ریمستر شده سوییچ کنید. اما چیزی که باعث متمایز شدن The Messenger در این بین میشود، این است که چنین تغییری در این بازی، چیزی فراتر از یک تغییر ظاهری است؛ چون در این عنوان، این تغییرات جزئی جدا نشدنی از گیم پلی و داستان آن محسوب میشوند. گرافیک 8 بیتی بازی، در واقع بخش ابتدایی و سادهی بازی را تشکیل میدهد و گرافیک 16 بیتی نیز نشانگر بخشهای سختتر و پیشرفتهتر آن است. در نتیجه با تغییر گرافیک بازی، طراحی مراحل نیز دچار تغییرات شگرفی میشود و همان موانعی که چند وقت پیش آنها را به راحتی پشت سر گذاشته بودید، میتوانند ناگهان به موانعی فوق العاده مرگبار تبدیل شوند یا این که با گذر از یک پورتال که در نقطهی مشکوکی قرار گرفته است و تغییر گرافیک، ناگهان زیر پای کارکترتان خالی میشود و نیاز به عکس العملهای سریع دارید. حتی بازی پایش را از این هم فراتر میگذارد و از قسمتی، بعدهای گرافیکی را با هم مخلوط میکند؛ یعنی به جای این که کل گرافیک تغییر کند، فقط یک قسمت خاص از مرحله دچار تغییرات میشود که در مواردی مثل یکی از حملات باس فایت پایانی بازی، فوق العاده جالب به نظر میرسند.
(حاوی اسپویل)
لحظه برتر سال، بهترین لحظه، سکانس و رویداد داستانی که به بهترین شکل ممکن شوک را به مخاطب وارد کرد و در ذهنها باقی ماند.
برنده نهایی: پایان God of War
محمد تقوی: یک جملهی معروف دربارهی پدیدهی پایان وجود دارد: "مهم پایان نیست بلکه سفری است که به آن منتهی میشود." معتقدم این گفته فقط نویسندهها را تنبل میکند! چون پایان اگر مهمتر از خود سفر نباشد، کم اهمیتتر هم نیست. پایان آن تصویری است که در ذهن مخاطب نقش میبندد و برای همین نوشتن یک پایان درست و منطقی که کوبنده هم باشد، به شدت سخت است و حتی ناممکن! با این وجود پایانهای مثال زدنی در سالهای اخیر زیاد دیدیم؛ از مرگ جان مارستون و دیالوگهای پایانی جوئل و الی تا پایانهای بیشمار ویچر و حتی همین پدیدهی "پودر شدن" در فیلم جنگ ابدیت. با این وجود معتقدم پایان خدای جنگ، دقیقا وسط خال میزند. هم مسیر را توجیه میکند و هم باقی راه را مبهم نگه میدارد. بگذارید با کمی توضیح بیشتر این موضوع را باز کنم (ضمنا خطر اسپویلر شدید!)
در نهایت سفر دور و درازشان به یوتونهایم، قلمروی غولهای نورس، کریتوس و آترئوس افسانههای نورس را میآموزند و به ما انتقال میدهند. از خاندان سلطنتی اودین و ثور تا پیشگویی زمستان بیپایانی که منجر به راگناروک، آخرالزمان نورسیها میشود. موفق میشوند پایشان را به جایی بگذارند که ورودش غیرممکن بود ولی از همان ابتدا دو نکتهی عجیب میبینیم؛ یکی اینکه چرا خبری از یوتونها نیست و همهجا سوت و کور مانده؟ بعد از گذر از غار ورودی، وارد تالاری میشویم و دومین نکتهی عجیب (که هنوز هم فکرش مو بر تنم سیخ میکند!) را میبینیم؛ تمام ماجرای کریتوس و آترئوس، تک تک مبارزات، ماجراها و مسیرشان بر روی دیوارها به تصویر کشیده شدهاند! و نقاشی مخوف پایانی که زیر پردهای پنهان مانده و تنها کریتوس آن را میبیند. آنها در نهایت به قلهی کوه میرسند، مرتفعترین کوه در تمام 9 قلمرو و میبینند که نسل یوتونها به کل منقرض شده و چیزی از آنها نمانده. خاکستر تنها باقیماندهی این نژاد، مادر آترئوس نیز پخش میشود تا در وطنش آرام گیرد. اما دقیقا چند ثانیه بعد، موضوعی روشن میشود؛ موضوعی که دورگه بودن آترئوس و رفتار عجیب و بیرحمش در میانهی بازی را توجیه میکند، موضوعی که فک من را به هنگام شنیدنش انداخت "پدر، چرا مادر میخواست اسم من رو لوکی بذاره؟"
هشدار به تمام خدایان نورس، راگناروک به زودی همهی شما را نابود خواهد کرد.
نااُمیدکنندهترین بازی، عنوانی که پیش از انتشار در میان موردانتظارترین عناوین ما جای داشت اما پس از عرضه …
Agony
Fallout 76
Metal Gear Survive
Overkill's the walking dead
State of Decay 2
انتخاب نهایی: Metal Gear Survive
زمانبندی معرفی برترینهای سال 2018
مرحله دوم: انتخاب بهترین بازی سال 2018 از دید پردیسگیم – پنج شنبه، ۲۷ دی ۱؛ ساعت ۲۱
……………………………….
همراهان عزیز پردیسی، اکنون نوبت شماست؛ برای شما بهترین تجربیات سال 2018 در بخشهای ذکر شده کدامند؟ در کدام بخش با انتخاب پردیسگیم مشکل دارید؟ خوشحال میشویم دیدگاه خود را برایمان به اشتراک بگذارید 😉