نقد و بررسی بازی Metro Exodus
Metro Exodus، سومین عنوان در سری بازیهای مترو است که 6 سال بعد از نسخهی پیشین، Last Light توسط استودیوی اوکراینی 4A Games عرضه شده. با پردیسگیم همراه باشید تا به نقد این بازی آخرالزمانی بپردازیم.
نقد و بررسی بازی Metro Exodus
"به قلم محمد تقوی"
یکی از داستانهای کلاسیک و شاید کودکی خیلی از ما، داستان موسی است. پیامبری که معجزهوار از مرگ در نیل نجات یافت، رهبر قوم بنیاسرائیل شد و آنها را به سرزمین موعود برد؛ مکانی خوش و خرم با میوههای بهشتی، رودهای جاری و نعمتهای فراوان. شاید احمقانه باشد اما مهاجرت آرتیوم، قهرمان همیشگی سری بازیهای مترو برای یافتن سرزمینی مطبوع و بدون تشعشعات رادیواکتیو زیر تابش گرم آفتاب، شباهت غیرقابلانکاری به داستان هجرت قوم بنیاسرائیل دارد؛ فقط با این تفاوت که موجی از مواد رادیواکتیو، جای جای روسیه را آلوده کردند و پیدا کردن خانهای امن و دلنشین برای آرتیوم بهای گزافی نیز دارد.
Metro Exodus، سومین عنوان در سری بازیهای مترو است که 6 سال بعد از نسخهی پیشین، Last Light توسط استودیوی اوکراینی 4A Games عرضه شده. طبیعی است که پس از این مدت زمان طولانی و در کنارش موج بازیهای فوقالعادهای که در چند سال اخیر عرضه شدهاند، سری مترو نیز باید به خودش یک خانه تکانی اساسی میداد و خروج از دنیای زیرزمینی مسکو به سرزمین پهناور روسیه و در نتیجهاش خارج شدن از فضای تنگ و تاریک نسخههای قبلی به محیطهای وسیع و دلنواز، حرکتی است که میتواند مهمترین عنصر سری، فضا و جو دنیای بازی را ناپدید کند. اغراق نمیکنم اگر بگویم بازیهای مترو بیشترین گیرایی ممکن را در خلق محیطهای آخرالزمانی و نابود شده دارند؛ دنیایی که امید در آن مرده، هیولاهای جهش یافته بر سطح زمین جولان میدهند و ترس و وحشت بر انسانها سلطهی کامل دارد. آیا این مهم در Exodus از بین رفته؟ پاسخ این سوال منفی است.
دنیای Exodus همچنان در سایهی سیاه بمبهای اتمی، مکانی عموما غیرقابل زندگی است. میزان تشعشعات رادیواکتیو در بسیاری از نقاط، جریان زندگی روی زمین را مختل کرده و آرتیوم همچنان باید از ماسک و فیلترهای محدود برای گذر از این مناطق استفاده کند. جدا از موجودات وحشی، انسانهای روی زمین نیز خطری بزرگ محسوب میشوند؛ کسانی که برای نجات جانشان دست به هر کاری زدهاند و اثری از انسانیت دیگر در آنها دیده نمیشود. اسلحه و مهمات نیز کمیاباند و برندهی واقعی آن کسی است که در تجهیزاتش صرفهجویی کند.
چیزی که میخواهم بگویم این است که Exodus همچنان همان مترویی است که میشناسیم و به یاد داریم. مخاطب باید در هر منطقه، به هر گوشه سر بزند تا وسایل کافی برای ادامهی سفرش داشته باشد. درگیریها سریع و پرتنش هستند و یک اشتباه موجب مرگ میشود. سیستمهای Survival گونه مثل بازیابی سلامتی، شارژ چراغ قوه و گلولههای نادر و کم تعداد دائما مخاطب را تحت فشار قرار میدهند تا نتواند لحظهای نفسی راحت بکشد. کنترل آرتیوم نیز به مانند همیشه از بازیهای اول شخص مشابه کمی سنگینتر است و ممکن است بعد از تجربهی این همه اول شخص خوشساخت، ابتدا اذیتکننده باشد اما مخاطب خیلی زود به آن عادت میکند. گانپلی خوشساخت سری که با وجود شایستگی بسیارش توسط کمتر کسی ستایش میشود به مانند گذشته لذتبخش و جذاب است و سیستم شخصیسازی اسلحه که در Last Light نیز شاهدش بودیم این بار بازگشته و اکنون به لطف کولهپشتی آرتیوم در هر نقطهای میتوان از آن استفاده کرد تا یک هفتتیر معمولی را در چند ثانیه تبدیل به یک اسنایپر کنیم!
به مانند همیشه عناصر بصری و صوتی مخاطب را هر چه بیشتر در این دنیا غرق میکند. محیطهای وسیع بازی متنوعتر از آثار پیشین کار شده و دیدن صحرای خشک و خالی یا جنگلهای انبوه در فصل پاییز با برگهای رنگارنگ بیشک متروبازهای قدیمی را شوکه میکند. نورپردازی بازی نیز به مانند همیشه بیعیب و نقص است و Exodus هم به مانند نسخههای پیشین، حتی در تاریکی مطلق و غیرقابل دیدش زیباست. حال به این تاریکی صدای پای هیولاها را اضافه کنید تا تلاش کنید در تاریکی مطلق تنها با یک چراغ قوهی کوچک، از ترس به خودتان بلرزید. موسیقی بازی نیز اگرچه بد میکس شده و گاه در جریان مبارزات و دیالوگهای رد و بدل شده گم میشود، قابل قبول است.
این مسئله در مورد دیالوگها نیز صدق میکند. شخصیتهای بازی با آن لهجهی غلیظ روسیشان گاه خندهدار است تا غمانگیز و در بعضی از صحنهها دیالوگها با هم قاطی شده و صحبتهای همه به ملغمهای بیمعنی و غیرقابل تشخیص تبدیل میشود. از طرفی مدل سازی و چهره پردازی جز معدود شخصیتها مثل آنا (همسر آرتیوم) تعریفی ندارد و انیمیشنهای خشک و بیظرافتش، صحبت کردن شخصیتها را بیشتر شبیه یک روبات جلوه میدهد تا انسان. متاسفانه این مسئله گاه به بار احساسی داستان ضربه میزند و صد حیف چون که داستان Exodus فارغ از کلیشههایش بسیار خوب نوشته شده. شخصیتهای بازی به خوبی پرداخت شدهاند و روند جریان اتفاقات به جا و درست جلو میرود و بیش از ضعف در روایت، مشکلات بخش فنی است که تاثیرگذاری لحظات ماندگار بازی را کمرتگتر میکند.
مشکل Exodus دقیقا همین است؛ بازی هر چه اشکال از متروهای قبلی بوده را با خودش آورده و در صدر مشکلاتش، هوش مصنوعی افتضاح دشمنان است. دشمنان بازی به خصوص از نوع انسانی عموما رفتار احمقانهای دارند، مسیر فرار خود و سنگرگیری را فراموش میکنند (نکتهی خندهدار این که اسم نرمافزار هوش مصنوعی بازی PathEngine است!) و واکنش مناسبی به اتفاقات اطرافشان ندارند در حدی که اگر درگیری بازی اسکریپت شده نباشد، در عرض 10 ثانیه بدون شلیک یک گلوله فرار کرد و به منطقهی بعدی رفت!
یک مثال دیگر، منطق بسیار سادهی بخش مخفیکاری است. اگر آرتیوم در تاریکی باشد به هیچ وجه دیده نخواهد شد حتی اگر در دو میلیمتری یک سرباز مخفی شده باشد. اما به محض ورود به نور، عالم و آدم از جای او خبردار شده و حتی با وجود این در حالی که کورکورانه تلاش میکنند با آرتیوم مبارزه کنند، گیمر بدون کمترین مشکل همه را قلع و قمع کرده و احتمالا اگر محدودیتهای گلوله و غیره نبود، به کل قید مخفیکاری را میزد! دشمنان حیوانی و مثلا خونخوار هم بیشتر به در و دیوار گیر میکنند و با یک گلولهی شاتگان کارشان ساخته است. همین مسئله در لحظاتی از بازی یک تنه به آن اتمسفر گیرا ضربه میزند و عجیب است چنین مشکلاتی که از همان اولین بازی هم جاخوش کرده بود هنوز برطرف نشدهاند.
از قدیم بگذریم و به جدید برسیم؛ جایی که Exodus سه تغییر اساسی در فرمول مترواش ارائه کرده که بازی را به اندازهی کافی تازه نگه داشته است. اولی دنیای گستردهتر بازی است. در تعدادی از مراحل بازی به جای رویکرد خطی نسخههای پیشین، یک مرحلهی وسیع و غیرخطی به مخاطب ارائه داده میشود (چیزی شبیه Tomb Raider و God of War جدید). با وجود کوچک بودن این محیطها، هر کدام به اندازهی کافی هم از دید بصری هم از دید گیمپلی متفاوت هستند که تکرار، تجربهی گیمر را فرا نگیرد. از طرفی 4A Games به خوبی اصول Open World را در بازیش پیاده کرده. چرخهی شب و روز دینامیک بازی، شیوهی گیمپلی را تغییر میدهد. دزدانی که در روز جولان میدهند در شب به پناهگاه خود میروند و جانوران و شیاطین شب جای آنها را میگیرند. اما در عوض منفعت شب به آن است که مخفی کاری را راحتتر میکند. چنین پروسههای دینامیکی دست مخاطب برای پیشروی را کمی بازتر میگذارد و در کنار ماموریتها و لوکیشنهای فرعی جالب، گیمر را چندین بار از خط اصلی دور میکند.
سیستم اقتصادی بازی نیز به کل تغییر کرده. به جای خرید و فروش براساس مهمات، دو واحد ساخت و ساز اضافه شده که با استفاده از آن آرتیوم میتواند اسلحههایش را بهبود داده و یا مهمات، بستههای سلامتی و نارنجک درست کند. این تغییر اگرچه بهجا و در راستای گیملی آزادتر بازی است و حضور فروشندگان در دنیای خالی بازی هیچ دلیل منطقی و عقلانی ندارد (!)، به نظرم آن سیستم جذابتر از جست و جوی پیکسلی یک کلبهی مخروبه بود.
تغییر سوم، وسایل نقلیه هستند. با توجه به گستردهتر شدن محیط، 4A Games چندتایی وسیلهی نقلیه در بازی گنجانده که تنوع نسبتا خوبی به جریان گیمپلی میدهد. برای مثال، بخشهای قایقرانی و مبارزه با موجودات دریایی عجیب و غریب و یا زیر گرفتن جهش یافتهها در کنار کنترل قابل قبول وسایل، تجربهی مترو را جالبتر میکنند.
بررسی تصویری
نورپردازی بازی در یک کلام فوقالعاده است
چه کسی فکر میکرد چنین مناطق طبیعی و زیبایی وارد مترو شود
هر کدام از نقشههای بازی شاید از نمونههای Open World مشابه کوچکتر باشند اما وسعت بسیاری دارند
شخصیتهای جالب بازی پر تعدادند اما انیمیشن بدشان توی ذوق میزند
نمونهای از هوش مصنوعی بازی. حتی اگر در تاریکی شلیک بکنید تا وقتی نور به شما نیفتد، احدی نمیفهمد کجا قایم شدهاید!
نمونهای از میزکار بازی که توانایی ارتقا اسلحه و یا ساخت مهمات و تجهیزات را به آرتیوم میدهد
قطار Aurora که Hub اصلی بازی باشد، پر از نکتههای فرعی جالب است؛ مثلا این رادیو که میتوان از آن در قطار آهنگ پخش کرد و یا پیغامهای اضطراری و گفت و گوی دشمنان را گوش داد
از این دست باگها در بازی زیادند اما گیمپلی را مختل نمیکنند
پارادوکس یا تبلیغات برای فروش بیشتر کتاب؟!
رانندگی با این ون قراضه، تنوع خوبی به بازی میدهد
و لحظهای آرامش در کنار خانوادهی آرتیوم در Aurora
نکات مثبت
دنیای وسیعتر، متنوعتر و پرجزئیاتتر از آثار پیشین
گیمپلی و مبارزات هیجانانگیز و نفسگیر
تنوع خوب بخشهای مختلف گیمپلی
اتمسفر نفسگیر و گیرا
گرافیک و صدای محیطی فوقالعاده
روند داستانی خوب و درگیرکننده
نکات منفی
هوش مصنوعی افتضاح دشمنان
مشکلات فنی و باگهای متعدد
انیمیشنها و چهرهپردازی شخصیتها بسیار خشک و نچسباند
میکس بد صدا و موسیقی در کنار نبود تنظیمات برای بهبودشان
و در پایان
آیا Metro Exodus بازی خوبی است؟ قطعا. آیا ارزش چندین سال انتظار را داشت؟ بیشک. آیا خریدش واجب است؟ اگر طرفدار بازیهای پیشین هستید که پیشنهاد میکنم همین الان این نقد را کنار گذاشته و سراغش بروید. در غیر این صورت اول سراغ تجربهی نسخههای پیشین بروید که به خودی خود بازیهای ارزشمندی هستند و با قیمتی بسیار پایین همه جا پیدا میشوند. اگر راضی بودید، پیشنهاد میکنم همراه آرتیوم در سفر طولانیاش برای ساخت زندگی رویایی او همراه شوید.
Verdict
Is Metro Exodus good? Definitely. Was it worth the long wait? Without a doubt. Should you buy it? If you’re a fan, then just stop reading go play it. If not, go through previous games which are enjoyable experiences themselves and are cheap on every console. If you liked them, then I would suggest you join Artyom’s journey of making his dream come true
Score: 8.5 – Xbox One Version