بازی داستان یک قتل را روایت میکند. دو زوج به نامهای کریس و دایان که به تازگی به شهر Pineview نقل مکان کردهاند به طرز مشکوکی در خانهی خود به قتل میرسند. با پردیسگیم همراه باشید تا به نقد این بازی ماجراجویی-جنایی بپردازیم.
نقد و بررسی بازی Rainswept
"به قلم علیرضا محزون"
نقد این بازی براساس نسخه ارسالی سازندگان برای سایت پردیسگیم نوشته شده است.
عنوان Rainswept را میتوان یک بازی ماجراجویی با تم کاراگاهی دانست. در اکثر بازیهای این ژانر، سازندگان دو هدف اصلی را دنبال میکنند که موفقیت بازی در گرو رسیدن به آنهاست. اولین هدف روایت یک داستان جذاب و پرکشش است که بتواند گیمر را به کشف حقایق و نکات مبهم تشویق کند. اما دومین هدف را که شاید از اولی هم مهمتر باشد باید خلق یک گیمپلی سرگرمکننده دانست؛ گیمپلیای که به گیمر اجازه دهد درست مانند یک کاراگاه واقعی با شخصیتهای مختلف صحبت کند، با محیط اطراف تعامل داشته باشد، معماها را حل کند و در نهایت با کنار هم قرار دادن سرنخها پرده از حقایق بردارد. حالا باید ببینیم Rainswept که اولین تجربهی بازیسازی Armaan Sandhu محسوب میشود تا چه حد توانسته است به این دو هدف دست یابد.
بازی داستان یک قتل را روایت میکند. دو زوج به نامهای کریس و دایان که به تازگی به شهر Pineview نقل مکان کردهاند به طرز مشکوکی در خانهی خود به قتل میرسند. کاراگاه میشل استون ماموریت مییابد که به Pineview رفته و پرده از راز قتل بردارد. در ابتدا همه چیز حکایت از یک خودکشی دارد اما به مرور زمان و با یافتن سرنخهای مختلف درمییابیم که مساله به این سادگیها هم نیست. شما در بخش قابل ملاحظهای از بازی کنترل کاراگاه استون را بر عهده دارد. علاوه بر این بازی این اجازه را به شما میدهد که در برخی فلشبکها آن چه را بر کریس و دایان گذشته است از دید کریس تجربه کنید.
داستان بازی بسیار خوب شروع میشود. ما بدون هیچ مقدمهای وارد صحنهی قتل میشویم و در جریان آن چه به ظاهر بر این دو زوج گذشته است قرار میگیریم. در ادامه ساکنان شهر را ملاقات میکنیم و با ماجرای زندگی هر کدام تا حدودی آشنا میشویم. این موضوع به ما کمک میکند تا مظنونین احتمالی را بشناسیم و شروع به جمعآوری اطلاعات در مورد این اشخاص کنیم. از سوی دیگر، به تصویر کشیدن کابوسها و رویاهای کاراگاه استون که به نوعی گذشتهی تاریک او را به تصویر میکشند به شناخت بیشتر ما از او و شخصیتپردازیش کمک بسزایی میکند. رفتن به گذشتهی دو زوج به قتل رسیده و دیدن ماجرا از نگاه کریس نیز یکی از بهترین انتخابهای سازندهی بازی برای گرهگشایی از حقایق بوده است.
متاسفانه شروع داستانی خوب Rainswept ادامه پیدا نمیکند و بازی در عمق بخشیدن به قصه و شخصیتهایش ناتوان است. هر چند در ابتدای بازی به نظر میرسد که داستان قرار است بر اساس بازجویی از مظنونین و بررسی دقیق شواهد پله پله جلو رود اما عملا این موضوع رخ نمی دهد و برعکس ما شاهد یکسری رخدادهای اتفاقی هستیم که باعث تغییر مسیر داستان میشوند. از سوی دیگر برخی شخصیتها و انگیزههایشان کاملا گنگ و نامشخص هستند. برای مثال اصلا روشن نیست چرا پسر جوانی که بعدا در بازی به عنوان یکی از مظنونین معرفی میشود همواره در حال عکس گرفتن از دو زوج به قتل رسیده بوده و یا انگیزههای کشیش برای کارهایی که انجام میداده چه بوده است. همهی اینها در کنار پایان سطحی و غیرقابل باور در عمل داستانی را که میتوانست یکی از نقاط قوت بازی باشد تبدیل به یکی از نقاط ضعفش میکند.
اما مشکل اصلی Rainswept نه ضعفهای داستانی بلکه کمبودهای گیمپلی آن است. تعامل شما با دنیای بازی به حرکت کردن در تعداد محدودی خیابان و صحبت کردن با شخصیتهای بازی خلاصه میشود. در هنگام صحبت کردن با این کاراکترها، این امکان به ظاهر به شما داده میشود تا دیالوگهای خود را انتخاب کنید، اما در عمل این انتخابها هیچ تاثیری بر جهان بازی و پیشبرد داستان ندارند. از سوی دیگر با توجه به نبود صداگذاری برای شخصیتها، خواندن دیالوگهای طولانی پس از مدتی عذابآور میشوند. سازندگان باید به این نکته توجه میکردند که کوتاه کردن دیالوگها به خصوص در بازیهایی با این سبک و تاکید بر انیمیشنها و تصویرها تاثیر بسزایی در افزایش جذابیت بازی خواهد داشت.
یکی دیگر از ضعفهای بازی را باید نبود معماهای درگیرکننده دانست. شما در طول بازی تنها با دو معما مواجه میشوید که بسیار ساده و پیشپا افتادهاند. قطعا پیدا کردن کد یک قفل براساس تاریخ تولد و یا انجام چند کار متوالی برای حرکت دادن یک قایق را نمیتوان معماهای واقعی برای یک بازی ماجراجویی دانست. یک معمای خوب باید گیمر را وادار نماید تا محیط بازی را به دقت بررسی کرده، منطق معما را درک کند، برای حل آن به فکر فرو رود و در نهایت از حل آن احساس باهوش بودن نماید. متاسفانه معماهای معدود Rainswept فاقد این ویژگیها هستند.
نکتهی دیگری که جای خالی آن در بازی حس میشود القای حس یک کاراگاه واقعی به گیمر است که دلیل آن را میتوان بار دیگر در کمبودهای گیمپلی جستجو کرد. اصولا یک بازی ماجراجویی خوب با تم کاراگاهی باید این آزادی عمل را به گیمر بدهد تا محیط بازی را برای پیدا کردن سرنخها جستجو کنید، این سرنخها را برای یافتن نتایج کنار هم قرار دهد، مطنونین احتمالی را شناسایی کرده و آنها را برای یافتن حقیقت به چالش بکشد و در نهایت با توجه به تمام شواهد گرد آمده مجرمان را شناسایی کند. حالا اگر این ویژگیها از یک بازی کاراگاهی حذف شوند دیگر بازی نمیتواند حس یک کاراگاه جویای حقیقت را به درستی به شما منتقل کند و این دقیقا اتفاقیست که در Rainswept روی داده است.
بازی سعی کرده است تا از یک طراحی هنری منحصر به فرد و ساده برای خلق فضای بازی و کاراکترها استفاده کند. این تلاش تا حدی موفق بوده است و برخی مناظر مانند کلیسایی که در کنار یک پرتگاه بنا شده و یا رویاهای سورئال کاراگاه استون چشمنواز و زیبا هستند. در بازی مشکلات فنی معدودی مانند قطع شدن موسیقی متن و ظاهر نشدن گزینهی تعامل با کاراکترها هم به چشم میخورند که البته چندان تجربهی بازی را مخدوش نمیکنند.
بازبینی تصویری
فلشبکها به گذشتهی زندگی کریس و دایان از نکات مثبت بازی هستند
شما میتوانید دیالوگهای خود را انتخاب کنید اما منتظر تاثیر چشمگیر آنها بر روند داستان نباشید
طراحی هنری بازی در برخی مواقع زیباست
اطلاعاتی که در دفترچهی خود یادداشت میکنید اما از آنها استفادهی چندانی نخواهید کرد!
بخش بزرگی از گیمپلی بازی محدود به حرکت در خیابانها و صحبت با کاراکترهاست
نکات مثبت
شروع بازی
فلشبکهای داستانی و دیدن ماجرا از دید کریس
پرداختن به نقاط تاریک زندگی کاراگاه استون
طراحی هنری بازی
نکات منفی
مشکل در روایت داستان
پایان دفعی و غیرقابلقبول
گیمپلی سطحی و نه چندان جذاب
دیالوگهای طولانی و خستهکننده
معماهای ساده و پیشپا افتاده
برخی مشکلات فنی
سخن آخر
Rainswept شروع خوبی دارد و میتواند کاراکترها و داستانهایشان را در همان ابتدا به ما معرفی کند. اما در ادامه مشکلات داستانگویی و گیمپلی این شروع خوب را هدر میدهند و مانع از رسیدن بازی به یک سطح قابل قبول میشوند.
Verdict
Rainswept has a good beginning, and is successful in introducing it characters and their stories. However, the flaws in storytelling and gameplay waste this beginning and prevent the game from reaching an acceptable level.
Score: 6