10 آنتاگونیستی که گیمرها بیصبرانه منتظر نابود کردنشان بودند
در اینجا لیستی از این آنتاگونیستها داریم که فائق آمدن به ساعتها شکنجه آنها و گرفتن انتقام باعت نهایت رضایتمندی است. با پردیس گیم همراه باشید تا به مرور این لیست بپردازیم.
این مقاله حاوی اسپویل از بازیهای زیر است:
Fallout: New Vegas
Modern Warfare 2
Mass Effect 3
God Of War
Resident Evil 2
Bioshock
Undertale
Red Dead Redemption 1 & 2
Borderlands 2
10 آنتاگونیستی کهگیمرها بیصبرانه منتظر نابود کردنشان بودند
پیروزی هیچوقت چنین شیرین نبوده …
به قلم Josh Brown از وبسایت Whatculture
ساخت آنتاگونیستی که بتواند برای دهها ساعت-اگر نگوییم صدها- با بازیباز همآوردی کند کار آسانی نیست. آنها یا بیش از اندازه قدرتمند میشوند و یا توان خاصی ندارند و توسعهدهندگان پیوسته به دنبال راههایی هستند تا آنها را ترسناکتر و قدرتمند طراحی کنند حتی اگر چنین کاری برخلاف منطق دنیای ساخته شده توسط خودشان باشد.
بهرصورت هر عنوانی با به مقصود رساندن این مهم میتواند اشتیاق سیریناپذیر بازیبازان برای خونریزی را برانگیزد. میتوان با بررسی داستان، نمایش و اجرای آنتاگونیستها به خوب بودن یا نبودنشان پی برد ولی بزرگترین نشانه برای اثبات کار خوب توسعهدهندگان و خلق شخصیتی ویژه، بازخورد بازیبازان و قصد آنها برای رسیدن و مبارزه کردن با آنتاگونیست بازی است.
در اینجا لیستی از این آنتاگونیستها داریم که فائق آمدن به ساعتها شکنجه آنها و گرفتن انتقام باعت نهایت رضایتمندی است.
10. General Shepherd – Modern Warfare 2
Modern Warfare 2 که روایت جنگ جهانی سوم و حمله روسیه به آمریکا بود، به شکل مبهوت کنندهای یک آنتاگونیست کامل داشت. جنرال شپرد در ابتدا یکی از قهرمانان داستان بود، فردی که متعاقب مرگ هزاران نفر از افرادش در جریان انفجار هستهای بازی COD4 انگیزههای شخصی زیادی برای جنگ در شرف وقوع داشت.
او فقط به دنبال ساقط کردن فردی بود که به نظر مسئول درگیریهای جهانی میآمد، ماکاروف، ولی پیش از به سرانجام رسیدن داستان مشخص میشود که خود او هم همانند هر تروریستی دیگر مسئولیت هماهنگی این حمله را برعهده داشته است. سربازانی که به صورت مامور مخفی به سلول ماکاروف فرستاده شدند توسط خود او دستچین شده بودند و احتمالا هم او بود که با هویت واقعی خود به آن افراد اخطار داد.
درنتیجه ماکاروف با توهم حمله تروریستی برای آمریکاییها پاپوش ساخته و این مهم باعث آغاز درگیریها میگردید و پس از آن شپرد برای پاک کردن رد خود در این قتل عام، به پورتاگونیست بازی و گوست شلیک مینمود. در اینجا بود که متوجه میشدیم تنها عامل تحریک شپرد، تفکر خود او بوده است. او میخواست افتخار از بین بردن ماکاروف و برقرار کردن مجدد تصویر ارتش قدرتمند آمریکا را برای خود بدست بیاورد.
خوشبختانه سوپ و کاپیتان پرایس متوجه ماجرا شده و بعد از نبردی خونبار، سوپ چاقو را از سینه خود بیرون کشیده و به سمت صورت شپرد پرتاب میکند. صد البته فقط همان دو نفر از حقیقت ماجرا باخبر بودند و در نهایت مجرم شناخته شدند و شپرد هم به قهرمان جنگ تبدیل شد.
9.Benny – Fallout: New Vegas
بنی پرابهتترین آنتاگونیست این لیست نمیباشد. او هیولایی عظیم با قدرت فوقبشری نبوده و قدرت ارتش عظیمی را هم در پشت خود حس نمیکند ولی یک ویژگی کلیدی او باعث میشود که بخواهیم بیش از بقیه افراد این لیست در صورتش مشت بکوبیم. او یک احمق از خود راضی است. یک حراف فوقالعاده و از سوی دیگر یک نابکار به تمام معنا. New Vegas با صحنه شلیک این فرد به سر شخصیت اصلی آغاز میشود و هدف اولیه بازیباز هم رساندن خود به باریکه لاکچری وگاس و شکار او میباشد.
بعد از نجات پیدا کردن از بیابان و بدست آوردن آن مقدار از درِ نوشابه که برای فریب و ورود به مجتمع نیاز بود، در نهایت بنی در داخل کازینو و در میان مزدورانش پیدا میشد. در اینجا او شروع به زبانبازی میکرد و بازیباز میتوانست با مشتهای خود در مقابلش قرار بگیرد (چون سلاح ها توسط حراست کازینو توقیف شده بود) و یا به او اجازه فرار بدهد. البته او در صورت فرار توسط لژیون سزار دستگیر میشد.
هرچند در حالت دوم به نظر فرصت انتقام از دست رفته میآمد، ولی در انتها جبران میشد. وقتی سرانجام پورتاگونیست بازی به کمپ محل نگهداری بنی میرسید، سزار هدیهای برای او داشت: میتوانست جنازه بنی را تحویل بگیرد، در میدان مسابقه به تنهایی در مقابلش قرار بگیرد و یا اینکه دستور مصلوب شدنش را بدهد. انتخاب واضح بود.
8. Kai Leng – Mass Effect 3
کای لنگ یک مورد عجیب در دنیای مس افکت بود. او در بازی سوم از ناکجا ظاهر شده و خود را به عنوان یک نینجای فضایی فوقالعاده بدذات و تهدیدی برای پورتاگونیست و تمام اعضای جوخه او نشان داد. میزان تهدید او در همان ابتدای کار و جایی که با توجه به انتخاب بازیباز او میتوانست یا Thane را با ضربه چاقو زخمی کند و یا به سرگرد Kirrahe شلیک کند اثبات میشد.
او پس از آن قدم به قدم در تعقیب فرمانده شپرد بوده و همیشه برای دفع کردن حملات احتمالی او آماده بود. اگر بخواهیم واقعبین باشیم، این موضوع کمی خام و ضعیف کار شده بود زیرا آن قاتل بدون هیچ پیش زمینه داستانی همیشه در لحظه حاضر بوده و ظاهرا انگیزهاش چیزی بیش از خفن به نظر رسیدن در هنگام تکه پاره کردن دشمنانش با شمشیر نبود.
بعد از اینکه بارها او راه بازیباز را سد کرده و تقریبا تمام جوخه فرمانده شپرد را ناکار نمود، سرانجام آن دو در مقابل هم قرار میگرفتند. نبرد با ضربه اومنی بیلد شپرد بر لنگ و فریاد "بخاطر Thane و Miranda" خاتمه پیدا میکرد.
7. Mr X – Resident Evil 2
خیل زیادی از مردم بیاد نداشتند که مستر ایکسی در Resident Evil 2 وجود داشته است. ولی بعد از ریمیکی که اخیرا منتشر شد، مطمئنا هیچکس به این زودی این گندهبک را فراموش نخواهد کرد. حضور دشمنان غیرقابل کشتن در این سری چیز عجیبی نیست ولی ایکس تاکنون ارعاب برانگیزترین آنها بوده است. بله، حتی ترسناکتر از خود نمسیس.
هربار که این سلاح بیولوژیکی خوشتیپ سر و کلهاش پیدا میشد-چه زمانی که از گوشه تاریک و ترسناک راهرو حرکت میکرد و چه زمانی که سر و هیکل بزرگ و ترسناکش از گوشهای بیرون میآمد- بازیباز میدانست که اگر نخواهد با ضربه مشت به بعد دیگری فرستاده شود، باید همه چیز را رها کرده و پا به فرار بگذارد. حتی اگر او خیلی باعث مرگ بازیباز نمیشد باز هم حضورش و صدای پای خفهاش باعث افزایش ضربان قلب میگردید.
سرانجام پس از ساعتها عذاب، فرصت رودررویی با این دشمن بزرگ فراهم میآمد و بازیباز می توانست با استفاده از کلت کمری، مگنوم، شاتگان، شعله پخشکن و نارنجکانداز انتقام بگیرد. صدالبته که بسیاری از این گلولهها اثری بر او نداشته و فقط شلیک راکت بود که او را از پای در میآورد.
6. Frank Fontaine – Bioshock
Frank Fontaine یکی از برجستهترین آنتاگونیستهای تاریخ بوده و در طول بازی هم خیلی دیده نمیشود. به واقع در قسمت اعظمی از زمان بازی بخاطر ارتباط دوستانهای که او به شکل شخصیت اطلس با بازیباز برقرار مینمود، مشخص نمیشود که آنتاگونیست بازی است. او در طول روایت داستان برای اندرو رایان زمینهچینی میکند، در مورد اینکه چطور Rapture و خانواده اطلس به دست رایان نابود شدهاند.
بنظر او آخرین صدای بیگناه باقیمانده در Rapture میآید و بازیباز با رضایت خاطر دستورات او را اجرا میکند تا در نهایت میفهمد که انتخاب دیگری نداشته است. بعد از اجرای فرامین او و کشتن رایان، اطلس خود را به نام Frank Fontaine معرفی میکند، یک گانگسترِ قاچاقچیِ بدطینت که از مغز شستشو داده شده پورتاگونیست برای به دست گرفتن کنترل شهر زیر آب سواستفاده کرده بود.
از آن لحظه به بعد بازیباز از کنترل او خارج شده و به تعقیبش میپردازد و در نهایت با او در هیبت غولآسای آدام زدهاش میجنگد. کشتن او همان حس روانی پودر کردن اندرو رایان با چوب گلف را ایجاد نمیکند ولی بهرحال راضیکننده است.
5. Flowey – Undertale
Undertale تماما در مورد دست انداختن بازیباز است. بخشی از این تجربه پی بردن به این واقعیت است که پورتاگونیست بازی به عنوان فردی بدطینت به جهانی دیگر حمله کرده و شروع به قتل عام ساکنینش مینماید. البته به شکل مرسوم آنتاگونیستی بی ادعا بنام Flowey هم وجود دارد، گل آفتابگردانی که هر از چند گاهی در طول بازی نقش اول بازی را شماتت میکند.
هرچند در ابتدای کار، وحشت کوچک بنظر دوستانه آمده و حتی پورتاگونیست را به عنوان بهترین دوست انها خطاب میکند. ولی تمام این تظاهر در انتها از بین رفته و Flowey با بهره برده از ارواح بلعیده شده به ملقمه غولپیکری از تاکهای مو و سبیل حساس و شکم برآمده تغییر شکل داده و تبدیل به هیولای آخرالزمانی میشود که همه چیز هست غیر از شکست ناپذیر.
خود این نبرد هم سخت بوده (همانند بسیاری از باسهای بازی) و بیشتر شبیه چکیده تمام چیزهایی است که بازیباز تاکنون با آنها روبرو شده بود. بازیباز میتواند با پشتکار کافی بر این آشفته بازاری را که کل صفحه نمایش را پر میکند فائق آمده و گل مذکور را از ریشه بکند.
4. Baldur – God Of War
نیاز نیست تا از سرسختی کریتوس ذکری شود. این اسپارتان در هرکدام از بازیهای این سری نمایشی برجسته از قدرت را عرصه کرده بود، مثلا ناکار کردن هیولاهایی صدها بار بزرگتر از خود. این شرایط تا عرضه نسخه سال 2018 هیچ تغییری نکرده بود. تا وقتی که بالدور آمد و بر در کوبید.
این خدای نورثی که در ابتدا بنام غریبه شناخته میشد، گویا بخاطر آترئوس پشت در خانه کریتوس ظاهر شده بود. این دو نفر درگیر نبرد ابرقهرمانی عظیمی میشدند که باعث ایجاد تغییراتی در وضع ظاهری منطقه میگردید و سرانجام مشخص میشود که بالدور میتواند تمام ضرباتی که به سمتش پرتاب میشوند را با استفاده از خصیصه شکست ناپذیریاش تحمل کند. برای اولین بار کریتوس نمیتوانست پیروز باشد و یک قدم از حریف خود عقبتر بود. در اینجا همان حالی را داشتیم که هنگام شکست خوردن بتمن از بین در فیلم The Dark Knight Rises به ما دست داده بود. درهم شکستن این قهرمانان قدرتمند ترسناک بنظر میرسد.
از آنجا به بعد کریتوس و آترئوس او را به عنوان خطر اصلی حساب کرده و هربار به سختی از دستش رهایی پیدا میکنند. و بالاخره هنگامی که طلسم شکست ناپذیری او شکسته میشود، کریتوس میتواند در شرایط منصفانهای در مقابل بالدور قرار گرفته و برخلاف التماسهای مادرش، گردن او را بشکند.
3. David – The Last Of Us
مانند بسیاری از آنتاگونیستهای این لیست، درگیری میان بازیباز و دیوید خیلی شخصی میشود، زیرا در اوایل بازی او شخصیتی قابل اعتماد از خود نشان داده بود. هنگامی که الی پس از زخمی شدن شکم جوئل به تنهایی به شکار میرود با دیوید روبرو شده و او به الی اطمینان خاطر داده و حتی برای فرار از دست تعدادی از مبتلایان یاریرسان میگردد.
صد البته بعدا مشخص میشود که تمام این اتفاق یک نقشه بوده و جوئل و الی در چپتر قبلی افراد دیوید را کشته بودند. او الی را دزدیده و قبل از اینکه پیشنهاد پیوستن به گروه را ارائه کند، او را در سلولی زندانی مینماید. در حین مونولوگ گویی او به چنان شکل عجیب و غریبی دستان الی را لمس میکند که کاملا دهشتناکترین خصیصهاش یعنی عشق به آدمخواری را تحت تاثیر قرار میدهد.
الی قبل از اینکه تکه تکه شده و به غذای اردوگاه تبدیل شود، موفق به فرار گردیده و تا موقعی که جوئل برای نجاتش سر برسد وارد بازی تعقیب و گریز با دیوید میشود. بهرحال جوئل دیر میرسد و میبیند که دخترخواندهاش قمه را به شکل هیستریکی در صورت آدمخوار نشانده است.
دیدن مرگ خشن آن موجود چندشآور خوب بود ولی حس پیروزی در آن وجود نداشت زیرا میدانستیم که آخرین ذره معصومیت الی هم از بین رفته است.
2. Handsome Jack – Borderlands 2
جک خوشتیپه از آن دست آنتاگونیستهایی بود که میتوان عاشق تنفر از آنها شد. او مطمئنا هیولایی بود که در طول بازی Borderlands 2 به شکل پیوستهای برای بازیباز دردسر میساخت ولی باید پذیرفت که بهرصورت هیولایی کاریزماتیک بود. او دقیقا میدانست که چگونه در جلد بازیباز نفوذ کرده و عاشق صدای خود بود ولی مهمترین خصیصه شریرانهاش، خود قهرمان پنداری بود.
البته اعتماد به نفس بیش از اندازه او این فرصت را به بازیباز میداد تا نقشههایش را برای گسترش جور و دستیابی به دانش بیپایان با استفاده از تاثیر یادگار باستانی عقیم بگذارد و این مهم او را کاملا دیوانه میکرد.
در نهایت بازی این فرصت را در اختیار بازیباز قرار میداد که یا خود کار او را تمام کند و یا اجازه دهد لیلیت او را شکست داده و دوره حکومت وحشتش را به پایان برساند. اگر بخواهیم روراست باشیم، تقریبا تمامی بازیبازان تصمیم میگرفتند که خود کار را تمام کنند و جک در آخرین لحظه هم تصریح میکرد که هنوز هم همان قهرمان لعنتی است.
1. Edgar Ross – Red Dead Redemption 1 & 2
ادگار راس بهترین آدم بده تاریخ بازیهای کامپیوتری است. در Red Dead Redemption اولیه مشخص شد که این مرد قانون خانواده جک مارستون را به گروگان گرفته و به او گفته بود که به ازای آزادی باید یاغیان گروه سابق خود را به قتل برساند. هفت تیرکش داستان پذیرفت و زن و بچه خود را نجات داد ولی راس از آن دسته افرادی نبود که تهدید آزادی جان را بپذیرد و با استفاده از گروهی از ماموران قانون به جان در طویله خانهاش شبیخون زده و او را به قتل رسانید.
پایان بازی بسیار غمانگیز بود ولی خوشبختانه امکان انتقام پس از پایان رسمی بازی وجود داشت. روایت بازی در زمان به پیش رفته و بازیباز را در نقش پسر جان، جک قرار میداد و پس از آن میشد به تعقیب راس که دیگر پیر شده بود پرداخت و گلولهای در میان پیشانیاش کاشت. پیروزی نهایی خالی از لطف بود ولی بهرحال به خاک افتادن آن موجود حس خوبی ایجاد میکرد.
راس بهرصورت کاندیدی برای نفر اول این لیست بود ولی حضورش در نسخه دوم بازی، این مقام را تضمین کرد. در بازی دوم مشخص میشد که او از زمانهای خیلی دورتری در تعقیب جان بوده تا او را برای ازبین بردن خانواده بزرگش و به خطر انداختن جان پسرش، آلت دست خود قرار دهد. تجربه کردن نسخه دوم بازی باعث میشد تا خاطره مرگ راس ، لذتبخشتر هم باشد.
به پایان لیست انتخابی ما رسیدیم، خواهشمندیم در بخش کامنتها نظرات خود را با ما در میان بگذارید. کدام آنتاگونیست بیش از همه شما را آزار داده است و در طول بازی آرزوی مرگ آنرا میکردید؟