شوکه کنندهترین و غم انگیزترین خیانتها در سریال های تلویزیونی خارجی [قسمت دوم]
از میان بدترین و غیراخلاقی ترین اعمالی که یک فرد می تواند در طول زندگی اش انجام دهد شاید هیچ کدام به اندازه خیانت زشت و نابخشودنی انگاشته نشود. همه ما اغلب وفاداری، صداقت و راستی را چیزهایی می دانیم که اهمیت زیادی دارند و به همین دلیل در همه جا خیانت امری نفرت انگیز و بسیار زشت تلقی می شود. وقتی پای یک سریال های تلویزیونی خوب در میان باشد مهم نیست که چقدر به اتفاقات و جزییات ماجرا توجه کرده باشید زیرا بالاخره راهی برای متعجب کردن شما از طریق اتفاقات غیرمنتظره وجود دارد. بهترین و البته غیرمنتظره ترین اتفاقات در سریال ها معمولاً خیانت یا خیانت هایی است که صورت می گیرد. در این موارد معمولاً شخصیت یا شخصیت هایی توسط دوستان، خانواده یا متحدان خود مورد خیانت قرار می گیرند. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با خیانت هایی شوکه کننده و بسیار دردناک در تاریخ سریال های تلویزیونی آشنا کنیم که هیچ کس انتظار آن ها را نداشت.
برای مطالعه قسمت اول این مطلب از این لینک استفاده کنید.
۶- ویک به رونی خیانت می کند در سریال «شیلد»
وقتی که تیم کاری شما به اندازه تیم «شیلد» (Shield) در فساد فرو رفته و تنها دروغ و خشونت آن ها را در کنار هم نگه داشته باشد، می دانید که تنها برای مدت کوتاهی اوضاع آرام خواهد بود و دیر یا زود این رابطه و اتحاد متزلزل فرو خواهد پاشید. این موضوع بعد از کشته شدن شین در این سریال بدست لم کاملاً مشخص بود اما از مدت ها قبل انتظار چنین اتفاقی را داشته و کمتر کسی از دیدن این صحنه شوکه شد. از طرف دیگر، ویک و رونی به نظر دارای رابطه ای قوی و خلل ناپذیر بودند. آن ها دوستان نزدیکی بوده و رونی نیز عاقل ترین فرد گروه به نظر می رسید اگر چه نباید این موضوع را به معنای خوب بودن و درستکار بودن او دانست. همه افراد این گروه هیولا بودند و همیشه انتظار می رفت که هر کدام به سزای اعمالشان برسند. تنها شیوه انجام گرفتن این موضوع بود که غیرمنتظره بود. رونی که همیشه به ویک توجه خاصی داشت اما وفاداری اش با خیانت بهترین دوستش همراه بود جایی که فهمید ویک چه هیولایی است اما دیگر دیر شده بود.
۵- عروسی سرخ در «بازی تاج و تخت»
صادقانه بگوییم که می توانیم فهرست های زیادی را در مورد خیانت های شخصیت های سریال «بازی تاج و تخت» (Game Of Thrones) نسبت به یکدیگر پر کنیم. ماهیت این سریال طوری بود که برای مدتی طولانی تنها کسانی که به دنبال پیروزی به هر قیمتی بودند موفق می شدند زنده مانده و به خواسته های خود برسند. در این سریال یا برنده می شدید یا می مردید و این مرگ اغلب در دستان کسی رخ می داد که می خواست برنده بازی باشد، حتی اگر با او نسبت خانوادگی داشتید یا از متحدان شما در آن برهه از زمان به شمار می آمد. بهترین نمونه این خیانت غیرمنتظره در اپیزود باران های کاستمیر رخ داد، جایی که تعدادی از معدود شخصیت های خوب سریال عشق واقعی را به عشق دروغین برای اتحاد و قدرت ترجیح داده و این اشتباه احمقانه در دنیای «بازی تاج و تخت» برایشان بسیار گران تمام شد.
ماجرای مشهور عروسی سرخ نه تنها یکی از بزرگ ترین شوک های سریال بود بلکه می توان آن را یکی از دردناک ترین خیانت ها در میان خیانت های متعدد داستان دانست که در آن بولتون ها و فری ها با چنان نمایش بی نقصی شرایط را برای خیانت به استارک ها فراهم کردند که هیچ کسی نمی توانست آنچه می بیند را باور کند. این سکانس ماندگار چنان غیرمنتظره بود که مخاطبان با شنیدن موسیقی معروف لنیسترها و پیام تبریک و ادای احترام روس بولتون باعث شد مخاطبان نیز حس کنند به اندازه راب استارک به آن ها خیانت شده است.
بیشتر بخوانید: فیلمهایی که داستان آنها با مرگ شوکه کننده تمام شخصیتها پایان مییابد [قسمت اول]
۴- وسلی کانر را می دزدد در سریال «انجل»
تا فصل سوم سریال «انجل» (Angel)، وسلی به یک شخصیت کمدی تبدیل شده بود که به سبکسری عادت دداشت اما ناگهان یکی از شخصیت ها باردار می شود و به یک باره همه چیز برای وسلی تغییر می کند. او به ناگهان خیلی جدی می شود و البته جذاب. البته همین تغییرات رفتاری نیز در نهایت باعث می شود که او آن خیانت بزرگ و ویرانگر را در حق انجل انجام دهد. کانر، پسر انجل، برای پدرش و دیگر اعضای گروه با خود کمی شادی آورده بود و همه به او عشق غیرقابل وصفی می ورزیدند. اما ناگهان وسلی از یک پیشگویی دروغ که توسط ساهجان افشا می شود مبنی بر اینکه انجل پسرش را خواهد کشت، آگاه شده و این موضوع چنان برایش دردناک است که آن را نزد خود نگه داشته و تصمیم می گیرد کانر را برباید.
این موضوع تقریباً به مرگ کانر منجر شده و از آن بدتر اینکه او را به بُعد جهنم می فرستد که برای انجل بسیار دردناک است. بدون توجه به نیت نیک وسلی در انجام این کار، این کار او یک خیانت بود که نه تنها به از دست دادن پسر انجل منتهی شد بلکه کانر از آن به بعد و به خاطر ذهنیتی که رباینده اش در او ایجاد کرده بود مبارزه با خون آشام ها و انجل را پیشه خود کرد.
۳- مایکل افراد گروه خود را می کشد در سریال «گمشدگان»
مایکل داوسون در طول دوران حضورش در داستان سریال «گمشدگان» (Lost) به عنوان یک شخصیت فعال با دردسرها و مشکلات بسیاری روبرو می شود. او نه تنها از سقوط هواپیما جان سالم به در می برد بلکه در ادامه شاهد ربوده شدن پسر دوست داشتنی اش، والتر، توسط گروه موسوم به دیگران (The Others) و انتقال او به خارج از جزیره است. وقتی که او فکر می کند پیام هایی کامپیوتری از والتر در مورد محل استقرارش دریافت می کند، مایکل راهنمایی های او را دنبال می کند اما خود او نیز توسط گروه مذکور ربوده شده و به او گفت می شود که باید رهبرشان، بن، را آزاد کرده و سایر، هرلی، کیت و جک را نیز برای آن ها بیاورد.
اما آزاد کردن بن کار ساده ای نیست و مایکل مجبور می شود ماجرا را با آنا لوسیا که نگهبان بن است در میان بگذارد اما در ادامه می گوید که او بن را از طرف او خواهد کشت اما وقتی آنا اسلحه اش را به مایکل می دهد، مایکل خیانت کرده و او را می کشد. انگار که این خیانت به اندازه کافی شوکه کننده نبوده و مایکل در ادامه لیبی را نیز می کشد و افراد خواسته شده را به دست گروه دیگران می رساند. شاید دلیل او برای این کار عشق و درماندگی بوده باشد اما قتل دو تن از گروه خودی و خیانت به ۴ نفر دیگر از آنان بسیار ترسناک و غیرمنتظره بود.
۲- نینا مایرز در سریال «۲۴»
سریال هایی که در مورد جاسوسی هستند شانس بیشتری برای به تصویر کشیدن خیانت دارند زیرا این موضوع در ذات چنین داستان هایی نهفته است. اما سریال «۲۴» در این زمینه در سطحی متفاوت قرار داشت و منظور ما نزدیک ترین و مورد اعتمادترین همکار و نامزد سابق شخصیت جک باور است که در نهایت مشخص می شود یک جاسوس است. نینا چنان قابل اطمینان و صادق انگاشته می شد که خیانتش برای باور غیرقابل درک و به شکل ویرانگری تاثیرگذار بود. در انتهای فصل اول سریال در می یابیم که نینا دومین جاسوس در CTU بوده و جیمی فارل که او نیز جاسوس بوده را کشته و مرگ او را خودکشی جا زده است. برای یک لحظه، اینکه نینا همیشه در کنار باور بوده و به کمک او می رسد به موضوعی کاملاً متفاوت و برعکس تبدیل می شود. او در نهایت پس از این که به او گفته می شود همه ردپاها را پاک کند، همسر باور را به قتل می رساند. نینا مایرز تنها جاسوس و خائن سازمان نبود اما خیانت او بدترین و ویرانگرترین خیانتی بود که در سازمان رخ داد.
۱- خیانت اولی در سریال «بازی تاج و تخت»
هیچ کس نمی تواند بگوید که اولی (Olly) جوان در طول زندگی کوتاهش با سختی های بسیاری مواجه نشده است. بعد از حمله گروه مردمان آزاد (Free Folk) به محل زندگی اش، والدین او کشته می شوند- پدرش توسط ییگریت کشته می شود- و سپس توسط ستیر و مردمانش خورده می شود و اولی از این موضوع آگاه است. بعد از این ماجراهای دردناک، اولی به گروه نگهبانان شب می پیوندد که یک تبعیدگاه جهنمی است و در ادامه به دستیار شخصی جان اسنو تبدیل می شود که در نهایت به او اجازه می دهد ییگریت را کشته و انتقام پدرش را از او بگیرد. شاید بسیاری فکر می کردند که این پایان انتقام اولی خواهد بود. کشته شدن ییگریت به اندازه کافی برای جان اسنو دردناک بود، آن هم به دست پسربچه ای که او دوست می داشت.
اما در ادامه اولی به شورشی که توسط آلیسر ثورن برنامه ریزی و هدایت می شود می پیوندد. او جان را فریب می دهد و در حالی که به او می گوید یکی از وحشی ها اطلاعاتی در مورد مکان حضور عمو بنجن دارد او را به سمت مرگ هدایت می کند. اما اینجا نیز پایان خیانت های اولی نیست و او آخرین ضربه را به قلب فرمانده خود وارد می کند. در آخرین لحظات او به عنوان آخرین نفر خنجر را برداشته و علیرغم نگاه ملتمسانه و پر از حیرت و ناباوری جان اسنو و به نوعی درخواست از اولی برای انجام ندادن این کار، اولی خنجرش را در قلب جان اسنو فرو برده و به زندگی او پایان می دهد. این خیانت شاید بدترین و دردناک ترین خیانت تاریخ تلویزیون باشد.
بیشتر بخوانید: ۱۰ فیلمی که شوکه کننده ترین و غیرمنتظره ترین پیچش های داستانی را داشتند [قسمت اول]
نوشته شوکه کنندهترین و غم انگیزترین خیانتها در سریال های تلویزیونی خارجی [قسمت دوم] اولین بار در روزیاتو پدیدار شد.