کابوس های زنده: ۱۰ فیلم ترسناک روانشناسانه برتر و جذاب سینما در قرن ۲۱ [قسمت دوم]
در چندین سال اخیر فیلم های ترسناک روانشناسانه یا روان شناختی به ژانری خاص و البته محبوب تبدیل شده اند. نه این که این فیلم ها تاکنون در محاق بوده اند اما در حدود ۵ سال اخیر، تعداد فیلم های ترسناک روانشناسانه چالش برانگیز چنان زیاد شده که افراد دوستدار فیلم ترسناک «معنی دار» و بدور از کلیشه های ناخوشایند ژانر ترسناک، گزینه های جدیدی برای اغنای میل و علاقه خود پیدا کرده اند. در دوران کنونی هر چه فیلمی در ژانر وحشت ترسناک تر باشد موفقتر قلمداد خواهد شد.
اگر تماشاگران فیلمی خاص در این ژانر را ترسناک نیابند آن را یک شکست کامل فرض می کنند و این موضوع جای تاسف دارد. در دورانی که دیگر کار بدیع و جدیدی برای انجام دادن وجود ندارد (دستکم ظاهراً)، شوکه کردن مخاطبانی که به خیال خودشان نهایت ترس و وحشت را در فیلم های سابق دیده اند کاری بسیار سخت به نظر می رسد. همانطور که یک فیلم کمدی را تنها با میزان خنده ای که هنگام تماشای آن می کنید نمی توان خنده دار دانست و یک درام را با به گریه انداختن شما نمی توان دراماتیک قلمداد کرد، فیلم ترسناک و ژانر وحشت را نیز نمی توان تنها با این مقیاس که شما را از روی صندلی تان نیم خیز می کند یا نه موفق دانست.
همین موضوع باعث می شود که ژانر فیلم ترسناک روانشناسانه از جذابیت خاصی برخوردار باشد. در این گونه فیلم ها برای جلب کردن توجه مخاطب از تکنیک های ایجاد ترس و وحشت استفاده نمی شود. بیشتر تمرکز بر روی چیزهایی است که شخصیت اصلی فیلم را می ترساند، حتی اگر آن چیزها باعث ترس و وحشت مخاطب نشوند. فیلم های ترسناک روانشناسانه بیشتر مانند کابوس های زنده هستند که ترس های کلاسیک در مقابل آن ها تنها سناریوها و موقعیت های کابوس گونه به شمار می آیند.
به چالش کشیده شدن سلامت عقلی و روانی شخصیت، این که چه چیزی واقعی است و به چه کسی می تواند اعتماد کند، این که چه تصمیم و انتخابی درست است و عواقب هولناک این تصمیمات جایی است که ترس و وحشت واقعی ژانر ترسناک روانشناسانه در آن نهفته است. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ۱۰ فیلم ترسناک روانشناسانه برتر ژانر وحشت آشنا کنیم که بهترین نمونه های ژانر خود به شمار می آیند. لازم به ذکر است که قسمت اول این مطلب سینمایی را می توانید در این لینک مطالعه نمایید.
۵- کشتن گوزن مقدس (۲۰۱۷)
یورگوس لانتیموس به ساخت آثاری ادامه می دهد که وی را همچنان در زمره هیجان انگیزترین و غیرقابل پیش بینی ترین کارگردانان عصر حاضر باقی نگه می دارد. شاید سبک فیلمسازی او برای برخی اکتسابی جلوه کند اما شکی وجود ندارد که لانتیموس جای خاص و منحصربفرد خود را در حال و هوای سینمایی این روزها دارد. در فیلم ترسناک روانشناسانه «کشتن گوزن مقدس» (The Killing of a Sacred Deer) که بر اساس یک نمایشنامه قدیمی یونانی ساخته شده، کالین فارل نقش یک جراح قلب موفق را بازی می کند که بین او و یک پسر نوجوان عجیب و غریب و مرموز که با گذشته او در ارتباط است رابطه ای دوستانه شکل می گیرد.
وقتی که او این نوجوان را به خانواده اش معرفی می کند – که البته با استقبال همسرش (نیکول کیدمن) نیز مواجه می گردد- خانواده او به شکل مرموزی رفته رفته بیمار می شوند و بدین ترتیب است که روابط ظاهراً پایدار و مناسب خانواده بهم می ریزد. در آثار گذشته لانتیموس نیز نشانه هایی روشن از ترس و وحشت دیده می شد اما در فیلم ترسناک روانشناسانه «کشتن گوزن مقدس» مخاطب با باورهای پوچ گرایانه و نهیلیستی درونی لانتیموس شاخ به شاخ می شود. اما هنوز هم حالت بیروح داشتن و مودب بودن بی انتها را می توان به وضوح در شخصیت های او دید اما اینبار با بن مایه های شیطانی بسیار بیشتر. با فاش شدن رازها، اتفاقات گذشته و انگیزه های خودخواهانه، چیزی که به عنوان یک فیلم درام خانوادگی شروع می شود خیلی زود به یک فیلم ترسناک خانوادگی تبدیل می گردد.
شاید از همان آغاز تنش ها مشخص باشد که آخر داستان کجا خواهد رفت اما لانتیموس به هیچ عنوان از مسیری که فکر می کنید شما را به این مقصد مشخص نمی رساند و در این مسیر سورپرایزهایی متعدد برای شما دارد. می توان تاثیر سبک استنلی کوبریک را در نحوه تصویرسازی در فیلم بی نقص لانتیموس دید که دنیایی بسیار سرد و تاریک را به تصویر می کشد. اگر چه داستان در مواردی سرگرم کننده می شود اما وقتی که سوال هایی بدون جواب باقی مانده که بیننده باید خود به آن ها پاسخ دهد، فیلم «کشتن گوزن مقدس» شوکه کننده و ترسناک خواهد شد. این فیلم یک بررسی خارق العاده از داشتن کنترل بر روی اعمال و افکار است و اینکه ما انسان ها بندرت کنترل قابل توجهی روی خود و سرنوشتمان داریم.
۴- داستان دو خواهر (۲۰۰۳)
جای تعجب است که کمتر فیلم ترسناکی در مورد مادران ناتنی شیطان صفت و سنگدل ساخته می شود. اما این سناریو همواره در دسترس بوده و کیم جی وون نیز به خوبی از این سناریو استفاده کرده است. داستان فیلم «داستان دو خواهر» (A Tale of Two Sisters) که بر اساس یک قصه قدیمی کره ای ساخته شده شاید در ظاهر بسیار آشنا بنظر برسد اما تفاوت ها و سورپرایزهای در فیلم مذکور وجود دارد که آن را در ترسناک بودن شیطان مآبانه از دیگر فیلم های مشابه متمایز می سازد. فیلم داستان دختری نوجوان را روایت می کند که پس از گذراندن مدتی در یک آسایشگاه روانی، نزد پدر، مادر ناتنی و خواهرش باز می گردد.
این دو خواهر همواره با نامادری سنگدل، سرد و از لحاظ روانی شکنجه گر خود درگیر بوده و با ارواحی روبرو می شوند که در خانه آن ها لانه کرده و ظاهراَ باگذشته خانواده ارتباط دارند. توجه خاص کارگردان به نکات ریز و جزییات در لوکیشن فیلم که نقش مهمی در هر فیلم ترسناکی دارد بسیار قابل تحسین است. سرعت اتفاقات و برداشت های زیبا بر وحشت ناشی از اتفاقات فیلم می افزاید. از آنجاییکه داستان از منظر دختران نوجوان فیلم روایت می شود، فیلم «داستان دو خواهر» باعث ایجاد حس کنجکاوی و عدم اطمینان در بیننده می شود.
درست مانند شخصیت دو خواهر، ما نیز در مورد رابطه بین اعضای این خانواده و بخصوص پدر و نامادری خانواده مطمئن نیستیم. ترس های موجود در این دنیا ظاهراً مربوط به زنانی است که هر یک به نحوی با هم در ارتباطند و تمرکز اصلی بر روی آن ها قرار دارد. فیلم ترسناک روانشناسانه «داستان دو خواهر» یک فیلم هوشمندانه است که شما را کنجکاو و در حال فرضیه سازی و حدس زدن نگه داشته و راه آسانی در برابر شما قرار نمی دهد. همچنین فیلم تلاش نمی کند به تمامی سوالاتی که با تماشای آن ایجاد می شود پاسخ دهد و این وظیفه را به عهده بیننده می گذارد.
۳- خام (۲۰۱۶)
برای سال های متمادی، ژانر ترسناک، ژانر مورد علاقه فیلمسازان برای شروع کار فیلمسازی بوده است. ساخت این فیلم ها کم هزینه بوده و دشواری زیادی برای فیلمبرداری صحنه ها وجود ندارد و البته می توان فیلمی با فروش خوب در گیشه ساخت. در حالی که بسیاری از فیلمسازان کار خود را با فیلم های ترسناک شروع می کنند، برخی دیگر نیز موفق می شوند چیزی بسازند که تاثیرات بلند مدتی داشته و این همان چیزی است که تماشای فیلم ترسناک روانشناسانه «خام» (Raw) ساخته جولیا دوکورنو را جذاب می سازد.
در اولین اثر سینمایی دوکورنو، گارانس ماریلیه نقش جاستین را بازی می کند، یک دختر جوان گیاهخوار که وارد دانشکده دامپزشکی می شود.در ابتدای ورود به دانشکده، وی همراه با دوستان و همکلاسی هایش در مهمانی هایی با مراسم وحشیانه و خشنی شرکت می کند که در آن وی برای اولین بار دست به خوردن گوشت خام می زند، لقمه ای که به میل فزاینده و خشونت بار او برای خوردن گوشت انسان و بیدار شدن امیال جنسی اش منجر می شود. به عنوان یک فیلم مربوط به انسان خواری، فیلم ترسناک «خام» تمایلی به استفاده از جنبه سودجویانه و سواستفاده گرانه این ژانر نداشته و به ماهیت و طبیعت وسوسه های انسانی می پردازد؛ خواه میلی به گوشت انسان باشد و خواه میل به جلب توجه جنس مخالف.
شاید کنترل کردن میل و وسوسه کار بسیار سختی باشد به خصوص وقتی که برای اولین بار آن را تجربه می کنید. جاستین اگر چه دانشجویی باهوش و ممتاز است اما در ارتباطات اجتماعی موفقیت و استعداد چندانی ندارد، چیزی که به مقدار فراوان در خواهرش یافت شده و همین موضوع رقابت بین دو خواهر را تشدید می کند. تماشای تبدیل شدن جاستین به شخصیت درونی و غیرقابل کنترل و پیش بینی اش بسیار جذاب و البته تکان دهنده است. دوکورنو اطمینان حاصل می کند که ما را در جایگاه جاستین قرار دهد.
مانند یک کارگردان کارکشته، او از فرصت خود به خوبی برای غرق کردن ما در دنیای پر از شوربختی و نکبت جاستین استفاده می کند، جایی که آسمان همیشه ابری است، هوا سرد است و اطرافیان همه یا دشمنند یا بی تفاوت. اگر چه فیلم «خام» شوکه کننده ترین فیلم آدمخواری نیست که تاکنون دیده اید و جدای از گزارشاتی در مورد غش کردن برخی از تماشاگران حین تماشای فیلم دوکورنو، اما بدون شک در زمره بهترین فیلم های ترسناک روانشناسانه ای قرار می گیرد که برای مدت ها ذهن شما را به خود مشغول خواهد کرد.
۲- جادوگر (۲۰۱۵)
برای قرن ها، جادوگران الهام بخش کتاب ها، فیلم ها، افسانه های شهری و قصه های بوده اند که در مورد اعمال شیطانی این دسته از انسان ها صحبت کرده اند. رابرت ایگرز، در اولین فیلم خود به بررسی کارهایی که این نیروها می توانند با روح و روان شخص بکنند می پردازد. داستان فیلم «جادوگر» (The Witch) در سال ۱۶۳۰ در نیوانگلند رخ می دهد، جایی که تعبیری متفاوت از کتاب مقدس باعث می شود که یک خانواده از یک اجتماع مذهبی اخراج شود.
آنها پس از مدتی قطعه زمینی یافته و آن را به عنوان خانه خود انتخاب می کنند. اما خیلی زود نیروهایی شیطانی از درون جنگل اطراف آن ها باعث دیوانگی اعضای خانواده می شود. تنها بر اساس فضای داستانی، فیلم ترسناک «جادوگر» به سطحی از ترس و وحشت می رسد که تمامی فیلم های ترسناک برای رسیدن به آن تلاش می کنند. تماشای این فیلم ترس را تا مغز استخوان شما خواهد رساند، شما را از روی صندلی تان نیم خیز کرده و شما را آماده جیغ زدن و فرار کردن خواهد کرد. اما این همانجایی است که هوشمندانه بودن فیلم در آن نهفته است، که قربانی شدن شخصیت ها در مقابل بدترین ترس ها و پارانویاهایشان را آسان می سازد.
با حضور بازیگرانی بااستعداد، «جادوگر» ثابت می کند که نهایت تجربه باورهای دینی فانتزی وار و به اصطلاح خشک مغزی و خرافات مطلق در این زمینه است. ایگرز برای فاش کردن تمامی ترفندهایی که در آستین دارد عجله نمی کند و آرام آرام ما را در فضای زمانی و مکانی تاریخی داستان و رابطه بین اعضای خانواده که در نهایت پس از ترک برداشتن از هم می پاشد غرق می سازد.
اگر چه به تصویر کشیدن جادوگران با جاروهای پرنده و دیگ های جوشانشان کار سخت و چالش برانگیزی است اما ایگرز از سبک و روش جالبی برای این کار استفاده می کند که به هیچ عنوان مضحک و غیرطبیعی جلوه نمی کند. وحشت ناشی از مواجه شدن با نیروهای شیطانی ناشناخته می تواند هر کسی را به دیوانگی بکشاند و تماشای چنین اتفاقی بسیار ترسناک و فراموش نشدنی خواهد بود.
۱- قوی سیاه (۲۰۱۰)
موفق ترین فیلم دارن آرونوفسکی، یکی از بهترین فیلم های او نیز هست. او در فیلم «قوی سیاه» (Black Swan)، بیش از پیش ما را به درون ورطه وسواس، کمال گرایی و اعتیادی می برد که در بسیاری از فیلم هایش به آن ها پرداخته است. در این فیلم، ناتالی پورتمن بهترین بازی دوران کاری خود را در نقش نینا ارایه می دهد، بالرینی خجالتی و بسیار حساس که به خوبی در نقش قوی سفید در آهنگ باله «دریاچه قو» (Swan Lake) اثر ماندگار چایکوفسکی قرار می گیرد. اما فشار و رقابت پذیری که وی برای ایجاد توازن با قوی سیاه تحمل می کند باعث می شود که وی ارتباطش با واقعیت و هوشیاری را از دست داده و در این مسیر برای دستیابی به هدف هنری خود دست به هر کاری بزند.
هیچ فیلم دیگری در قرن معاصر نتوانسته مانند «قوی سیاه» آرونوفسکی مخاطب را به یک سفر روانشناسانه عمیق ببرد. با روشن کردن این موضوع که بسیاری از اتفاقات تنها در درون ذهن شخصیت نینا رخ می دهند، مخاطب در پیدا کردن سرنخ ها و درک ماجراها گیج نمی شود. اما این موضوع بدان معنا نیست که داستان قابلیت تاثیرگذاری و جذابیت کافی ندارد زیرا مخاطب برای تماشا و لذت بردن از داستان تنها گذاشته می شود. تماشای فیلم آرونوفسکی مانند دیگر فیلم هایش چیزی فراتر از تماشای خودنابودی شخصیت ها به خاطر چیزهایی که برای آن ها بسیار اهمیت دارد نیست.
اما در «قوی سیاه» کارگردان بسیار بیشتر از دیگر فیلم هایش به درون شخصیت ها نفوذ می کند. گاهی اوقات تماشای رنج هایی که شخصیت نینا برای رسیدن به هدفش متحمل می شود دشوار است، شاید به این دلیل که وی بیش از حد شکننده و حساس است، اما او همچنان به تلاش خود ادامه می دهد و ما نیز همچنان به دنبال او به تماشای فیلم ادامه می دهیم. آرونوفسکی بهترین استفاده را از بودجه اندک در اختیارش می کند و نتیجه نیز فیلمی با داستانی نفسگیر است که از هر لحاظ بی نقص جلوه می کند. زیبایی های خاص و بی نظیری به خصوص در صحنه های رقص باله موجود در فیلم وجود دارد که جایزه اسکار را برای ناتالی پورتمن در پی داشت.
«قوی سیاه» به بیان ساده چیزی است که یک فیلم ترسناک روانشناسانه هست و باید باشد. این فیلم ترسناک یک کابوس زنده است، جایی که وحشت از دنیا نمی آید بلکه از درون خود شخص و درک ما از دنیا بیرون می آید و به همین دلیل است که این فیلم جایگاه اول این فهرست را به خود اختصاص می دهد.
نوشته کابوس های زنده: ۱۰ فیلم ترسناک روانشناسانه برتر و جذاب سینما در قرن ۲۱ [قسمت دوم] اولین بار در روزیاتو پدیدار شد.