دیوید سیمون؛ راوی بیبدیل این روزهای تلویزیون
دیوید سیمون؛ راوی بیبدیل این روزهای تلویزیون
"به قلم علی قربانی"
خبرنگاری شغل سختی است. در دنیای تحت سلطه رسانه امروز، اینکه چه خبری از چه زاویهای در چه زمانی به دست مخاطبین برسد، میتواند یکی از بزرگترین چالشهای جهان مدرن باشد. سریالهای تلویزیونی که در ابتدا تنها قرار بود بر آستانه طاقت مخاطبین نسبت به تبلیغاتها بیفزایند، امروزه یکی از بهترین بسترهای قصهگویی و روایت بشمار میروند. زاویهگیری، قهرمان سازی و دشمن تراشی و دراماتیزه کردن حوادث و شخصیتها، تله مرسومی است که سازندگان زیادی در آن افتادهاند. این اتفاق اما به معنای قبول شکست نیست، بلکه اجرای ایدهآل یک نوشته ضعیف هم میتواند منجر به موفقیت شود.
دیوید سیمون (David Simon) کارش را بعنوان نویسنده روزنامه بالتیمور سان (Baltimore Sun) آغاز کرد و با آرامش راه خودش را به صنعت نمایش و تلویزیون باز کرد. نویسنده، شورانر، خالق و تهیهکننده پنج فصل سریال تحسین شده HBO یعنی The Wire، فصل دوم جدیدترین سریال خودش را در همین شبکه در حال پخش دارد و برآن شدیم تا نگاهی بر سبک منحصربفردش داشته باشیم تا هرچه بیشتر با The Deuce و خبرنگار-نویسنده این روزهای سریالهای تلویزیونی آشنا شویم.
در رویارویی با مخاطبین The Wire به یک نکته مشترک خواهید رسید. ممکن است هرکدام از آنها یک شخصیت موردعلاقه داشته باشند و به دلخواه خودشان برروی آن برچسب "قهرمان" یا "شرور" را بزنند. هنر سیمون در بیان همین موضوع قدیمی است که هر قصهای دو طرف دارد و بهتر است با شنیدن هر دو سمت و سنجش آنها به نتیجهگیری شخصی خودمان برسیم. 1989 و مصاحبه تند تلویزیونی George H.W. Bush، آغاز نبرد علیه تجارت کلان مواد مخدر در ایالات متحده بود. نیروهای امنیتی محلی با تجهیزات نظامی آماده مبارزه با "بزرگترین مشکل داخلی آمریکا" شدند و خشونت چهره تازهای به خود گرفت. این مبارزه خانه به خانه، قربانیهای بسیاری گرفت و چیزی که در این میان نادیده ماند، زندگی بیگناهان و حتی گناهکارانی بود که به واسطه محل زندگیشان، مورد هجمه خشونت دو طرف جنگ قرار میگرفتند. روزنامهها و برنامههای تلویزیونی، هرکدام از زاویه حکومتی به موضوع نگاه میکردند و همین قربانیان از دیدهها پنهان ماندند. با افزایش خشونت و اعتراضهای داخلی، رسانهها تبدیل به صدای بیحاشیهها شدند و نویسنده میخواهد با کمی جسارت بگوید که The Wire بزرگترین بیانیه علیه این نگاه زاویهدار بود. روایت عاری از درام و احساس، یک گزارش سرد از خشونتهای خیابانی، واکنش قدرتمندی بود به خودسانسوری رسانههای آمریکایی که صرف مبارزه با قاچاقچیان، مصرفکنندگان را که قربانی ماجرا بودند نادیده میگرفتند.
The Wire مانند یک گزارش تلویزیونی است. بینندگان از چندین و چند جهت شاهد این جنگ و عواقبش هستند و گاهی برای یک شخصیت احساس تاسف میکنند و یا گاهی با تمام توان از او متنفر میشوند. دیوید سیمون همچون یک خبرنگار کارکشته، زیر و بم حوادثی را که ارزش روایی دارند به تصویر میکشد و به مانند یک بندباز ماهر، میان واقعیت و درام معلق میماند. برای تحریک احساسات مخاطب دروغ نمیبافد و واقعیت را همانقدر زشت و مهلک بیان میکند.
رسالت او اما اینجا به پایان نمیرسد. سیمون راهش را در Treme ادامه میدهد و با تمام توان علیه رسانههای داخلی آمریکا میایستد. آنهایی که طوفان کاترینا را بازیگر اصلی فاجعه نیواورلیانز دانستند و زندگی مردم پس از این حادثه را به تصویر نکشیدند. قصه آشپزها، موزیسینها و سایر ساکنین این منطقه که تلاش داشتند در عواقب این فاجعه زیست محیطی، زندگی خودشان را دوباره بسازند. سیمون بازهم در تله مرسوم مطرح شده در ابتدای مقاله نمیافتد و با مهارت تمام، یک زندگی اجتماعی با درد مشترک را، از زوایای مختلف به تصویر میکشد. بدون آنکه به دام نیرنگ رسانهها، احساسات عوام فریب و سایر حیلههای تبلیغاتی بیوفتد. سیمون تلاش دارد بیان میکند مردم و دغدغههایشان را همانطور که هستند ببینیم و درک کنیم و فریب نقشهایشان در اجتماع را نخوریم.
نزدیک به 7 سال از اولین قسمت Treme و 15 سال از اولین قسمت The Wire میگذرد و سیمون در جدیدترین اثر بلند خودش، یکی از نقاط چرخش مهم در تاریخ معاصر رسانه و تجارت آمریکا را به تصویر میکشد. The Deuce روایت زنان خیابان گردی است که فساد را در خیابانهای نیویورک فریاد میزدند و کمکی به زیبایی تصویر شهری که هیچوقت نمیخوابد نمیکردند. پلیسهایی که شیفت شبشان خلاصه میشد به درگیری با دختران شهرستانیای که سودای پول در سر داشتند و در انتها دامن نجابتشان در آتش تاریکی شب میسوخت. با پا گرفتن رسانههای تصویری در دهه 70، این صنعت خیابانی در یک چرخش مهم و تاریخی، اعتیاد مردان را به کنج تاریک اتاقهایشان محدود کرد و موجب شد تا امروز، صنعت "هرزهنگاری" به یکی از سودآورترین تجارتها در جهان تبدیل گردد. سیمون باز هم در این روایت خودش، تلاش میکند تا هیچکس را در جایگاه قربانی و یا شکارچی قرار ندهد و قصههایشان را همانطور که هست به رشته تحریر درآورد. شخصیتی را دراماتیزه نکند و هیچکدام از دختران برای حس دلسوزی مخاطبان خودش را دست و پا بسته و تباه نشان ندهد. دختر شهرستانی دقیقا میداند برای چه به نیویورک آمده و شرمی از اهدافش ندارد. شاید قربانی سیستم(!) شده باشد، اما این موضوع برعهده مخاطب است. هیچچیز به شما و شخصیتها دیکته نشده و هفتهای یکبار، تنها شاهد خوانش ستون حوادث یک روزنامه از دل دهه 70 آمریکا هستید.
جمعبندی
از سه اثر بلند سیمون نام برده شد، اما سریالهای کوتاه او همچون Show Me A Hero یا Generation Kill نیز از آثار فاخر و واجب تماشای مخاطبین سریالهای تلویزیونی است. از نظر نویسنده سبک روایی و قصهگویی سیمون، بیبدیل و تکرار نشدنی است. در روزگاری که رسانهها تبدیل به پروپاگاندای جریانهای مختلف سیاسی شدهاند، شنیدن صدای بیطرف و بدون زاویهای که بداند دقیقا در حال انجام چه کاری است، لازم و واجب است. سیمون به ما یاد میدهد برای لذت بردن از رسانه، لازم نیست مخاطب سینما و تلویزیون عامه باشیم و یا هرچه را که روزنامهها مینویسند، با آغوش باز بپذیریم. گاهی بهترین قصهها در اطراف ما و همین خیابانها در حال روایت هستند. قصه آدمهایی که مدتهاست از نظرها پنهان ماندهاند. این روزها بهترین فرصت برای پیوستن به قطار هواداران پر و پا قرص دیوید سیمون است. فصل دوم The Deuce در شبکه HBO بصورت هفتگی در حال پخش است و یکی از مهمترین بازههای تاریخ معاصر را به تصویر میکشد.