نقد و بررسی بازی GRIS
نقد و بررسی بازی GRIS
"به قلم پرهام آقاخانی"
برای سالها، بحث و گفتگو در مورد این که آیا بازیها هنر هستند، همواره داغ بوده است. عدهای بر این عقیده هستند که بازیها نمیتوانند همانند فیلمها، نقاشیها و موسیقیها، احساسات کاربر را برانگیزند یا پیامی را به او بدهند و برای همین، نمیتوانند یک هنر باشند و صرفا یک محیط برای تفریح به شمار میروند. اما ما حالا GRIS را داریم تا خط بطلانی بر این عقاید غلط بکشد؛ عنوانی که تلفیقی خیره کننده از بازی و هنر است و توصیف آن در قالب لغات، به هیچ عنوان نمیتواند زیباییاش را آشکار سازد. باید این عنوان را انجام داد تا بتوان به تمام زیباییهایش پی برد و تحت تاثیر آنها قرار گرفت.
GRIS داستان یک دختر جوان است که در دنیای خودساختهاش، با یک تراژدی بزرگ در حال دست و پنجه نرم کردن است و سفری را برای کنار آمدن با این مشکل، آغاز میکند. در نگاه اول، بازی چیز خاصی برای عرضه کردن ندارد و ممکن است عدهای داستان آن را صرفا دلیلی برای شروع بازی و افزایش بار هنری آن بخوانند. حتی ممکن است که عدهای این طور تصور کنند که اصلا بازی هیچ داستانی ندارد و این چند خط، فقط توهم وجود یک داستان را به مخاطب میدهد. ولی حقیقت این است که داستان در این بازی، چیزی فراتر از آنی است که به نظر میآید و با یافتن تمام موارد مخفی شده در دل مراحل است که جلوهی واقعی آن نمایان میشود. GRIS روایتی دیگر است از پنج مرحلهی اندوه (The Five Stages of Grief) و تمثیلی زیباست از تلاش کارکتر اصلی برای غلبه کردن بر شرایط بسیار سختی که در آن قرار دارد. در نتیجه، زمانی که به تمامی جزئیات داستانی پی میبرید، گیرایی بازی چند برابر میشود و با تکرار دوبارهی آن است که لحظات دراماتیک آن که با تلفیق خارق العادهی صوت و تصویر همراه است، تمام احساساتتان را جریحه دار میکنند.
بسیاری از بازیها سعی داشتهاند تا با نمایش هنرمندانه و خلاقانهی گرافیک در کنار موسیقی، یک اثر زیبا و به یاد ماندنی را خلق کنند؛ اما باور کنید که کمتر بازیای توانسته که در حد GRIS این کار را به انجام برساند. جلوههای بصری بازی به طرز حیرت آوری، فوق العاده زیبا و شبیه به طرحهای هنری رسم شده توسط مداد و آبرنگ هستند. این کار در حدی خوب صورت گرفته است که اگر از بازی یک اسکرین شات گرفته، آن را چاپ کنید و به بقیه نشان دهید یا در کنار یک سری اثر هنری قرار دهید، کمتر کسی متوجه خواهد شد که آن تصویر مربوط به گیم پلی یک بازی است و نه یک کانسپت آرت و یا اثر هنری دیگر! در نتیجه و در طول بازی، بارها و بارها با مناظری روبرو خواهید شد که شما را از شدت زیبایی شگفت زده خواهند کرد، احساساستان را تحریک خواهند کرد و یا برای مدتی، در فکر فرو خواهند برد.
اما این تنها دستاورد بصری بازی نیست. بازی در ابتدا در یک جهان بی رنگ و دلگیر شروع میشود و باید با پیشرفت در بازی، به تدریج رنگ را به آن بازگردانید. ولی این بازگشت رنگها فقط جنبهی اضافه شدن یک پالت رنگی جدید به دنیای بازی را ندارند، بلکه با داستان بازی نیز در ارتباط هستند و افکتها و ویژگیهای جدیدی را نیز به بازی اضافه میکنند که تمام محیط بازی را تحت تاثیر قرار داده و سر و شکلی جدید به آنها میدهند و یا موانع جدیدی را خلق میکنند. چنین موردی باعث شده تا نه تنها بازی از لحاظ بصری به هیچ عنوان خسته کننده نشده و عبور مجدد از یک سری از محیطهای آن تکراری نشود، بلکه نتایج اعمال بازیکن را هم به صورت مستقیم به او نشان داده و تا انتهای کار، پشت سر هم غافلگیرش میکند.
از طرفی دیگر نیز، این صداگذاری بازی است که فراتر از حد تصور ظاهر شده است و بازی را به اوج میرساند. سازندگان برای تک تک وضعیتهای موجود در بازی برنامه ریزی کردهاند و صدای خاصی را تدارک دیدهاند. در نتیجه با دویدن روی هر سطحی، خواه سنگ و خاک باشد و خواه آب و یخ، یک افکت صوتی کاملا متفاوت پخش میشود و یا بر حسب میزان فشردن دکمه مربوط به یکی از تواناییهای کارکتر، اصوات مختلفی پخش میشوند. موسیقیهای بازی نیز که توسط تیم Berlinist ساخته شدهاند در یک کلام، دیوانه کننده هستند. قطعات ساخته شده برای بازی، فوق العاده زیبا و دلنشین هستند و هماهنگی خارق العادهای با جلوههای بصری و گیم پلی دارند. برای همین، تلفیق آنها با هم آنچنان اتمسفر گیرایی را پدید میآورد که تحت تاثیر آن قرار نگرفتن، بسیار سخت است. در نتیجه در طول بازی، بارها شگفت زده خواهید شد، نگران خواهید شد، از شدت ناباوری مو بر تنتان سیخ خواهد شد و یا به گریه خواهید افتاد.
از این لحاظ و به خاطر سبک خاص بازی، ممکن است خیلیها GRIS را Journey دو بعدی بخوانند. ولی این تمثیل کاملا غلط است؛ چون گیم پلی GRIS علیرغم برخی شباهتها، کاملا با آن اثر فرق دارد. GRIS با این که همانند یک عنوان Walking Simulator به نظر میرسد، ولی در واقع یک عنوان پلتفرمر پازل محور با درون مایههای بسیار کوچکی از ژانر Metroidvania است که از ظاهر زیبایش برای تکمیل کردن خود استفاده میکند. در طول بازی، بارها با معماهای مختلفی روبرو خواهید شد؛ معماهایی که اکثرا شما را ملزم به جمع آوری یک سری گوی نورانی برای شکل دادن پلهای نورانی و رفتن به قسمت بعدی مراحل، و یا آزاد سازی تواناییهای جدید میکنند. اما جالب اینجاست که حتی یک خط از متن در بازی وجود ندارد. بازی تمام ابزاری که لازم دارید را در اختیارتان قرار میدهد و از شما میخواهد که خودتان راه پیشروی را پیدا کنید. اما با این حال، معماها اصلا سخت نیستند و حتی آنهایی هم که به نظر خیلی سخت میآیند، با کمی تفکر، کنجکاوی و دقت به عوامل محیطی، کاملا قابل حل کردن هستند. به عنوان مثال، در قسمتی از بازی میبایست برای دسترسی به یکی از گویهای نورانی برای پیشروی، از مکانی عبور کنید که ظاهرا توسط ستونها غیر قابل دسترسی شده است. اما اگر کمی توجه کنید، متوجه یک نکتهی جالب در مورد آنها میشوید (برای جلوگیری از اسپویل، به این مورد اشاره نمیکنیم) و اینگونه میتوانید بفهمید که آن ستونها در واقع راه را مسدود نکردهاند و میتوانید از پشت آنها رد شوید.
عنصر کنجکاوی نیز در هنگام تلاش برای یافتن موارد مخفیای که در ابتدا به آنها اشاره شد، به کار میآید. به عنوان مثال، در میتوانید در بعضی بخشهای تاریک، متوجه وجود یک سری شیء نورانی کوچک بشوید و یا پلتفرمی را بیابید که به طرز عجیبی در یک نقطهی ظاهرا غیر قابل دسترسی قرار گرفته است. حالا در صورتی که به کنجکاوی خودتان مجال دهید و به سمت آنها پیشروی کنید، میتوانید به موارد مخفی این عنوان دسترسی پیدا کنید؛ مواردی که جمع آوری تمام آنها همانطور که در ابتدای متن به آنها اشاره کردیم، نه تنها زمینه را برای روشن شدن کامل داستان و مفهوم اصلی این بازی فراهم میکند، بلکه حتی دلیلی قانع کننده برای تمام اتفاقاتی که در طول داستان رخ میدهد نیز ارائه میکند.
تنها نکتهای که در مورد GRIS وجود دارد، این است که اصلا طولانی نیست. بازی بدون یافتن و جمع آوری تمام موارد مخفی، در عرض سه ساعت کاملا قابل اتمام است و حتی با جمع آوری این موارد نیز، مدت زمان گیم پلی آن از چهار ساعت فراتر نمیرود. اما با این حال، نگذارید تا این موضوع شما را از انجام دادن آن باز دارد. GRIS هنر خالص است؛ GRIS یک تجربهی خیلی خاص و احتمالا تکرار ناشدنی است و باور کنید که اگر آن را انجام ندهید، یکی از بهترین تجربهها و روایتهای موجود در تاریخ بازیهای ویدئویی را از دست خواهید داد.
بازبینی تصویری:
به کسانی که این عنوان را با سایر عناوین مقایسه میکنند، توجه نکنید. GRIS به خاطر منحصر به فرد بودنش، قابل قیاس با هیچ عنوان دیگری نیست.
خودتان را برای دیدن جلوههای تصویری نفس گیر آماده کنید.
محال است که بازی را تجربه کنید و نخواهید که مداوما از آن اسکرین شات بگیرید.
در طول بازی همچنین مجبور به دور راندن نیروهای تاریکی هستید؛ اما نه مبارزهای در کار است و نه مرگی.
نکات مثبت:
روند داستانی تاثیرگذار
برخی غافلگیریهای غیرمنتظره
اتمسفر خارق العاده
گرافیک حیرت آور
انیمیشنهای به شدت روان
موسیقی بی نظیر
صداگذاری بی نقص
نکات منفی:
نبود تنظیمات گرافیکی در نسخه PC (که با توجه به گرافیک و طراحی هنری آن، قابل درک است)
سخن آخر: GRIS تلفیقی باورنکردنی و خارق العاده از هنر و بازی است. این بازی گیم پلی طولانیای ندارد؛ اما در عوض و با ترکیبی فوق العاده از صوت، تصویر و داستان گویی، یکی از زیباترین، به یادماندنیترین و احساسیترین تجربههای ارائه شده در بازیهای ویدئویی را ارائه میدهد.
Verdict
GRIS is a mind-blowingly fantastic combination of art and video games. It doesn't have lots of gameplay time; but in return, and through its incredible combination of visuals, music, and storytelling, it features one of the most beautiful, memorable, and emotional experiences ever delivered in a video game
Final Score: 9.5 out of 10 – PC Version